شناسه
نام: حسن
نام خانوادگی: چهاردوری
نام پدر: ارسلان
نام مادر: اعظم
تاریخ تولد: ۱۳۴۱/۹/۲۷
محل تولد: تهران
سن: ۱۹ سال
تحصیلات: دیپلم
وضعیت تاهل: مجرد
مسئولیت:
شغل:
تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۱۱/۵
محل شهادت: کرخه
نحوۀ شهادت: انفجار مین
مزار: تهران، بهشت زهرا(س) (قطعه۲۴ ردیف۱۰۰ شماره۴۳ )
زندگینامه
شهید حسن چهار دوری در سال ۱۳۴۱ در محله جنوب تهران در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد پدرش ارسلان نام داشت وی دوره ابتدایی را در دبستان شریف و دوره راهنمایی را در دبیرستان جعفری اسلامی و بعد از آن تا سال چهارم در دبیرستان بزرگ تهران به تحصیل پرداخت وی از کودکی دارای هوشی سرشار و پشتکار فراوان بود و در مدت کوتاهی توانست تعمیرات تلویزیون را یاد بگیرد.
فعالیت سیاسی اجتماعی مذهبی خود را از دوران انقلاب شروع نمود. پس از پیروزی انقلاب وی لحظه ای آرامش نداشت و در ارگانها و نهادهای مختلف خدمت میکرد از جمله انجمن اسلامی دانش آموزان بخش فرهنگی و بسیج مسجد الجواد (ع) بسیج مسجد سادات هندی کمیته ستاد ۴ منطقه ۹ و حزب جمهوری اسلامی فعالیت داشت وی بعد از دستور امام مبنی بر تشکیل ارتش ۲۰ میلیونی برادران زیادی را آموزش نظامی داد تا اینکه در سال ۵۹ بعد از حمله مزدوران بعثی با اینکه سال چهارم دبیرستان را میگذراند درس را رها کرده و در اواخر آذرماه از طریق بسیج به جبهه رفت و بعد از مدتی وارد سپاه پاسداران حمیدیه اهواز گردید و از این به بعد در زندگی حسن تولدی دیگر است حسن فرزند جبهه بود همیشه دوست داشت در جبهه باشد مرخصی کم می آمد و زود به جبهه بازمیگشت و چند شبی را هم که در مرخصی بود شبها را در بسیج یا کمیته نگهبانی میداد.
حسن در حمله های متعددی از جمله حمله سوسنگرد دارخوین در دو حمله کرخه نور و … شرکت داشت در همین حملات بود که دوستانش وی را بهتر شناختند و از اخلاق و شجاعت و ایمانش درس میگرفتند و از وی میگویند در یکی از حملات خدمت تفنگ ۱۰۶ بود وقتی به سوی دشمن حرکت میکردند به دیگر برادران میگوید که هر کسی روایتی بلد است بگوید و همیشه برای دوستانش روحیه و امید بود.
حسن یک بار در جبهه زخمی و به بیمارستان اهواز اعزام شد ولی فردا غروب از بیمارستان باز به خط اول آمد و در همان شب مجدداً زخمی و این بار به تهران انتقال داده شد و بعد از مدتی باز به جبهه بازگشت ولی اینبار مسئولیتش به وی اجازه رفتن به خط اول را نداد و حدود دو ماه در خط دوم خدمت میکرد تا اینکه تصمیم گرفت به سپاه تهران یا به خط اول انتقال پیدا کند.
و این بار وی را با سمت فرمانده خط کرخه نور به جبهه فرستادند وی در مورد این مسئولیت وقتی برای یکی از برادرانش نامه میدهد چنین مینویسد مسئولیتم را زیاد کرده اند خداوند میخواهد آزمایشم کند ان شاالله بتوانم از این آزمایش روسفید بیرون آیم و چنین شد با روسفیدی به دیدار معشوق شتافت دوستانش میگویند روزهای آخر خدائی شده بود و در روز آخر بیشتر میگفت و میخندید و در لحظه های آخر زندگی پربرکتش نیز دعا به جان امام و روحانیت میکرده و از برادرانش خواسته که جبهه ها را خالی نگذارند.
حسن در تاریخ پنج بهمن ماه سال ۱۳۶۱ بر اثر انفجار مین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.