شهید محمدرضا امینی راد

شناسه

نام: محمدرضا
نام خانوادگی: امینی راد
نام پدر: محمدامین
نام مادر: محبوبه
تاریخ تولد: ۱۳۴۲
محل تولد: شهریار، ملارد، روستای قیچاق
سن: ۲۱ سال
تحصیلات: دیپلم ریاضی
وضعیت تاهل:
مسئولیت:
شغل:
تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۲
محل شهادت: بدر
نحوۀ شهادت: دفاع مقدس
مزار: ملارد، بی بی سکینه
سایر اطلاعات: برادر شهید ابوالفضل امینی راد

زندگینامه

شهید محمدرضا امینی راد در سال ۱۳۴۲ در روستای قیچاق از توابع شهرستان ملارد چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی فیزیک به پایان رساند و سپس به عنوان پاسدار در جبهه حضور داشت. او در بیست و دوم اسفندماه ۱۳۶۳ در عملیات بدر به شهادت رسید. پیکرش را در امامزاده بی بی سکینه شهرستان ملارد به خاک سپردند.

وصیتنامه

وصیتنامه شهید محمدرضا امینی راد

«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَ‌بِّهِمْ یُرْ‌زَقُونَ»

«هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده مپندار، بلکه زنده‌اند که نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند.» [آل عمران – ۱۶۹]

به نام خداوند بخشنده مهربان

با تقدیم صمیمی ترین سلام ها و دعاهایم به شما عزیزان وصیت نامه بنده گنهکاری از بندگان خدا که عرض دارد شهادتش را بپذیرد برایتان می نویسم و امید آن دارم که با شهدای اسلام محشور گردم و از شما میخواهم که حق من حقیر سید الشهدا را به نحو احسن ادامه دهید و زینب های زمان گردید که آنهایی که رفتند کار حسینی می کنند و شماهایی که باید کاری زینبی کنید و گرنه خدای ناکرده زبانم لال اگر ادامه ندهید جزء یزیدیان می شوید.

وقتی پیکر پاک شهدایی را که کودک و نوجوان بودند یا پیر سفید مو می دیدم به خدا از خود خجالت می کشیدم مگر تو مسلمان نیستی؟ مگر تو نمی گویی که شیعه علی هستی؟ مگر نمی گویی که می خواهی راه حسین را تداوم بخشی؟ پس چرا همه اش شعار می دهی؟ شتاب کن و این شعارها را به عمل تبدیل کن این بود که توفیق آمدن به جبهه شد تا ادامه دهنده راه عزیزان یعنی شهدا باشیم و خوشحالم و سرافرازم که چون حسین وار کشته شوم که اگر خدا بپذیرد.

هر چه فکر می کردم که خدا چگونه این همه گناهانم را می بخشد تا از مقربانش بشوم راهی نمی یافتم به اینکه حدیث پیامبراسلام (ص) را دیدم که می گوید: وقتی اولین قطره خون شهید ریخته می شود همراه او تمام گناهانش آمرزیده می شود و این را وقتی دقیقاً دریافتم تمام وجودم برای شهادت پرواز کرده و با خود می گفتم: آیا توفیق شهادت نصیبم می شود آیا من جز شهدا می گردم آیا مانند ریخته شدن خود من گناهانم امرزیده می شود هنوز هم نمی دانم که ایا توفیق شهید بودن را داشته ام یا نه؟ لذا دعایم کنید که خدا شهادتم را بپذیرد و همچینین بدی هایی که در حق شما عزیزان کرده ام را ببخشید و به شما وصیت می کنم امام را تنها نگذارید و ما می رویم تا حسین و خط امام زنده بماند لذا شما با یاری امام و انقلاب راه حسین و خط امام را تداوم بخشید.

از پدرم که تمام وجودم از اوست خداحافظی میکنم، پدر عزیزم تو برای من یک پدر بلکه یک دنیا بودی برای من زحمت کشیدی و من در طول عمرم پسرخوبی برایت نبودم امیدوارم خداوند شهادتم را بپذیرد تا در دنیای ابد شما عزیزان را شفاعت کنم.

پدر گرامیم از تو میخواهم سعی کنی ناراحت مباشی چرا که من به خط پوچی نرفته ام بلکه من با خدا معامله کرده ام که در برابر جان بی ارزشم زندگی ابد را دریافت نموده ام و تو باید همچون تمام شهدا و خانواده شهدا افتخار کنی پدر جان بخاطر عمر زحمت و رنج و بخاطر بی حرمتی ها و خلافهایم در حق تو از تو عاجزانه طلب امرزش می کنم، خداحافظ پدر جان.

مادر گرامیم خداحافظ مادر قبل از هر چیز می خواهم به تو بگویم که برایم ناراحت مباشی و همچون لیلای حسین (ع) صبور و مقاوم باشی.

تصاویر

برچسب

سایر مطالب

پیمایش به بالا