شهید جعفر جنگروی

شناسه

نام: جعفر
نام خانوادگی: جنگروی
نام پدر: احمد آقا
نام مادر:
تاریخ تولد: ۱۳۳۳/۴/۹
محل تولد: اصفهان
سن: ۳۱ سال
تحصیلات:
وضعیت تاهل: متاهل
مسئولیت:
شغل:
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۷
محل شهادت: فاو
نحوۀ شهادت: والفجر۸
مزار: تهران، بهشت زهرا(س) (قطعه۲۶ ردیف۹۲ شماره۵۱)

زندگینامه

جعفر جنگروی در سال ۱۳۳۳ در فریدن اصفهان در خانواده‌ای با تقوا و متعهد چشم به جهان گشود.وی یک ساله بود که خانواده‌اش به تهران مهاجرت کردند و به خاطر مشکلاتی که برای جعفر پیش آمد، نتوانست به موقع به مدرسه برود. شناسنامه‌اش مفقود شده بود و مدرسه از ثبت نام او سربازمی‌زد. جعفر که از تحصیل در دوره روزانه مأیوس می‌شود، پس از دریافت شناسنامه المثنی که چند سال بزرگتر از سن خود بود، برای تحصیل به دوره شبانه روی می‌آورد. روزها به کار خیّاطی مشغول می شود و شبها به درس خواندن و تحصیل می‌پردازد.

وی از سنین نوجوانی، به ورزش کشتی علاقمند شد و با پشتکار تمام، مقام نایب قهرمانی این رشته را در تهران کسب کرد و به مدال نقره دست‌یافت.

جعفر یک سال پیش از شروع انقلاب اسلامی، پس از تهیه اندکی سرمایه، دست از کار خیاطی کشید و به فروشندگی لباس روی آورد. با شروع انقلاب، همراه برادرش، طبقه بالای مغازه‌اش را به فعالیتهای انقلابی اختصاص داد و به طور پنهانی به مبارزه علیه رژیم ستمشاهی پرداخت.

در راهپیمایی‌ها و تظاهرات، همیشه جلودار بود. در روز جمعه سیاه ۱۷ شهریور حضوری فعال داشت. وی، روز ورود حضرت امام خمینی (ره)، به عنوان عضو فعال (کمیته حفاظت و حراست از امام) تلاش ارزنده‌ای انجام می‌دهد و روزهای پیروزی انقلاب در تسخیر و تصّرف پادگانها و مراکز انتظامی شرکت می‌جوید.

وی از اوایل سال ۱۳۵۸ به عضویت رسمی سپاه پاسداران درمی‌آید و دوره آموزشی خود را در پادگان ولی عصر (عج) می‌گذراند. در خرداد ماه ۱۳۵۸، به دنبال شروع غائله خلق عرب در خوزستان ، همراه تعدادی راهی خوزستان می‌شود.

او با دستگیری عناصر ضّد انقلاب و اشرار منطقه، از خود رشادت بالایی بروز می‌دهد و با قاطعیت و شجاعت زیاد، تعداد زیادی از عوامل محّرک عرب خوزستان را سرکوب یا دستگیر می‌نماید.

جعفر به خاطر ابراز رشادت و لیاقت کاردانی در سرکوبی خلق عرب در خرمشهر برگزیده می‌شود و همراه شهید جهان آراء و تنی چند به ساماندهی سپاه پاسداران و تامین امنیت خرمشهر می‌پردازد.

وی مدتی نیز برای مقابله با گروهک‌های ضّد انقلاب در کردستان به این استان اعزام می شود و در مقابله با ضد انقلاب، فعّالیت زیادی در سرکوبی آنان انجام می دهد.

در یکی از ستون کشیها به سمت بانه و پاکسازی آن محور ، در گردنه خان طی یک درگیری با گروهک کومله و دیگر گروهک‌ها، به اسارت ضّد انقلاب درمیآید و مدت ۳۵ روز تحت سخت ترین شکنجه ها قرار می‌گیرد و تا مرز شهادت نیز پیش می‌رود. چهار بار او را به پای جوخه اعدام می‌برند که به دلیل اختلاف میان گروهکها، نجات می‌یابد و سرانجام مبادله می‌شود.

وی پس از آزادی از چنگال ضد انقلاب در کردستان، به تهران می‌آید و در سپاه تهران، در دفتر فرماندهی کل سپاه مشغول به خدمت می شود. جعفر به عنوان نماینده سپاه، به چند کشور مسلمان از جمله پاکستان، افغانستان، لیبی، سفر می کند و در چند سمینار نیز شرکت می‌جوید.

جنگروی، هنگام شروع جنگ تحمیلی، در لبنان به سر می‌برد، که به محض اطلّاع از شروع جنگ، از راه زمینی خود را به کشور می‌رساند و بلافاصله راهی جبهه غرب می‌گردد و مدّت شش ماه مستمر در آن جا می‌ماند.

در عملیّات بازی دراز گلوله‌ای به کلاهش اصابت می‌کند و بیهوش می‌شود. او در جبهه غرب نیز رشادتهای زیادی از خود بروز می‌دهد. از این رو ، به عنوان معاون فرمانده اطلاعات ـ عملیّات محور غرب برگزیده می‌شود. در طراحی و اجرای جنگهای نامنظم و چریکی، نقش فعّال از خود ارائه می‌دهد و ضربات مهلکی از این طریق به دشمن وارد می‌آورد.

جنگروی از اوایل سال ۱۳۶۰ مدتّی به عنوان مسئوول طرح و برنامه عملیات تهران منصوب شده و منشأ خدمات ارزنده‌ای در این واحد می‌شود.

وی اواخر سال ۱۳۶۰ با دختری پاکدامن و پارسا ازدواج کرد و حضورش را در جنگ، شرط ازدواج قرار می‌دهد . یک ماه پس از ازدواج راهی جبهه جنوب می‌شود و در عملیّات فتح المبین شرکت می‌کند. پس از آن در عملیات مهم بیت المقدس حضور فعال می یابد و در پاکسازی جاده شلمچه نقش مؤثری ایفا می کند.

وی در تیر ماه ۱۳۶۱ در عملیات رمضان شرکت می جوید و در این عملیّات بشدّت از ناحیه سر و صورت مجروح می شود. او را میان شهدا با هواپیما به پشت جبهه منتقل می کنند، که در هواپیما به هوش می‌آید. مدتی در بیمارستان در مشهد بستری می‌شود و پس از آن به تهران منتقل شده و حدود هشت ماه نیز در تهران، در یک بیمارستان بستری می شود. او یک چشم و یک گوشش را از دست می دهد و سمت راست صورتش نیز فلج می‌گردد و پانزده بار مورد عمل جرّاحی قرار می‌گیرد.

جنگروی، پس از بهبودی مختصر، سریع خود را به جبهه می‌رساند و در عملیات والفجر مقدماتی شرکت می‌کند. او تا سال ۱۳۶۳ با مسئوولیتهای مختلف در جبهه خدمات ارزنده ای را از خود بر جای می‌گذارد. در سال ۱۳۶۳ در تشکیل قرارگاه رمضان سهم بسزایی ایفا می کند و در راه اندازی و طرّاحی جنگهای نامنظم و چریکی در داخل عراق نیز لیاقت و توانمندی بالایی از خود نشان می‌دهد.

در جنگهای نامنظم، از نیروهای مردمی عراق استفاده می‌کند. او به عنوان قائم مقام قرارگاه رمضان در شمال غرب کردستان خدمات شایسته‌ای را ارائه می‌دهد در تشکیل تیپ بدر نقش اساسی ایفا می‌نماید.

جنگروی، درعملیات بدر، به عنوان فرمانده جناح راست وارد عمل می شود و در پاسگاه ترامه عراق، به هدایت نیروهای تحت امر می‌پردازد. پس از آن، در اکثر عملیّاتهایی که به عنوان قدس در غرب و جنوب انجام می شود، حضور جدّی و فعال می یابد.

وی ، در سال ۱۳۶۳ برای زیارت کعبه به حج مشرف می‌شود و پس از بازگشت از حج، به لشگر سیّدالشهدا می رود و به عنوان جانشین لشگر انجام وظیفه می‌کند. در مدت کوتاه مسئوولیتش، خدمات ارزشمندی را به رزمندگان ارائه می‌دهد.

جنگروی، با اشتیاق فراوان در عملیّات والفجر ۸ شرکت کرده و اوج حماسه و ایثار خود را در این عملیّات حماسی، به نمایش می‌گذارد و سهم بسزایی در آماده سازی نیرو و شناسایی منطقه و طراحی عملیّات ایفا می‌کند.

جعفر جنگروی، پس از ماهها مجاهدت و ایثارگری، در عملیات والفجر ۸ در منطقه عملیاتی فاو در روز ۲۷ بهمن ۱۳۶۴ بر اثر اصابت ترکش، به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

شهید جعفر جنگروی کلکسیونی از ترکش و مجروحیت بود و تا لحظه شهادت مبارزه را رها نکرد.

ین شهید گرانقدر با وجود اینکه وضعیت جسمانی وخیمی داشت، در حالی که لبش کاملا از بین رفته بود و یک چشمش را تخلیه کرده بودند، دندان‌هایش نیز از بین رفته و بدنش پر از ترکش بود، به یک کلکسیون ترکش شباهت داشت.

انواع ترکش‌ها در بدنش وجود داشت و بدنش شیمیایی بود و با تمام اینها عشق و علاقه عجیب او به جبهه نگذاشت که در رختخواب ذلت بمیرد.

او عاشق اهل بیت (ع) بود و با تمام وجود به آنان ارادت می‌ورزید. با قرآن مأنوس بود و نسبت به فهم و تفسیر آن توجه داشت. قرآن را حفظ بود. در سلام کردن به دیگران پیش قدم بود. برادر کوچکش می‌گوید که هرگز موفق نشده به او پیش دستی کرده و سلام کند.

شهید جنگروی همواره به خانواده‌ شهدا و جانبازان سرکشی می‌کرد و در رفع مشکلات آنان می‌کوشید. برای رفع مشکلات و انجام امور شهدا به قدری به بنیاد شهید مراجعه کرده بود که رئیس بنیاد به خوبی او را می‌شناخت و از ارائه خدمات به او دریغ نمی‌کرد. نسبت به پدر و مادرش احترام ویژه‌ای قائل بود. بارزترین خصوصیت اخلاقی وی مرد‌م‌داری بود.

او در تاریخ ۲۹ بهمن ماه سال ۶۰ ازدواج نمود و زندگی ساده و بی دور از تشریفات را تهیه نمود. کل خرج عقد و عروسی او حدود ۷۰۰ تومان شد. در مواجهه با همسرش با تکریم برخورد می‌کرد و در کار منزل به همسرش کمک می‌کرد. نسبت به نوافل اهتمام می‌ورزید، دائم‌الذکر بود. از او دو یادگار به نام‌های مهدیه و محمد حسین به جا مانده است.

به هنگام شهادت نیز ذکر بر لبش بود. به شهامت و شجاعتش زبانزد بود. یک بار در جبهه غرب، با نود نفر از رزمندگان در محاصره و کمین صد دستگاه تانک دشمن می‌افتند که با تدبیر و شجاعت خاص او از محاصره خارج می‌شوند.

او با وجود مشغله زیاد و همچنین درصد جانبازی بالا از کمک به همسرش دریغ نمی‌کرد و چون وی نیز شاغل بود وقتی می آمد و می ‌دید کارهای منزل به زمین مانده است پا به پای همسرش کار می‌کرد یکی از آرزوهای او مشرف شدن به زیارت خانه خدا بود.

منتها ابتدا اولویت را به والدینش داد و سال بعد به همراه همسرش به آن مکان مقدس عازم شد. او ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت و با توسل به آن حضرت در مشکلات خود گشایش ایجاد می‌نمود.

وصیتنامه

فرازی از وصیت‌نامه شهید جعفر جنگروی

خدایا! خود آگاهی که در شب‌هایی که خواب دوستانت، یعنی شهدا را می‌بینم چقدر افسوس می‌خورم که نمی‌توانم خود را به قافله آن بزرگواران برسانم و در اوقاتی فکر می‌کنم آیا این نعمت بزرگ نصیب من درمانده هم خواهد شد یا نه، در این مطلب می‌مانم و فقط مجدداً از آن شهدا می‌خواهم که به خوابم بیایند… 

تصاویر

برچسب

سایر مطالب

پیمایش به بالا