شناسه
نام: روح الله (عبدالله)
نام خانوادگی: محمدصالحی
نام پدر: علی محمد
نام مادر: حلیمه
تاریخ تولد: ۱۳۴۲/۵/۴
محل تولد: تهران، شمیران
سن: ۲۰ سال
تحصیلات: دیپلم برق
وضعیت تاهل: مجرد
مسئولیت:
تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۹
محل شهادت: جزیره مجنون
نحوۀ شهادت: خیبر
مزار: دربندسر،گلزاری شهدای امامزاده محمود
زندگینامه
شهید روح الله محمدصالحی چهارم مرداد ۱۳۴۲، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش علیمحمد، کارمند بود. روح الله در سن ۵ سالگی به بیماری سختی مبتلا شد. پیگیری درمان در بیمارستانهای مختلف از یک طرف و نذر و نیاز به درگاه خداوند و توسل به امامزاده عبدالله جواب داد و با عنایات الهی سلامتی دوباره خود را بدست آورد. خانواده از آن تاریخ فرزندشان را عبدالله هم صدا میزدند.
روح الله دوران ابتدایی را در مدرسه پیمان در محله سرسبز تهران و دوران راهنمایی را در مدرسه علوی نیا گذراند. علاقه به کارهای فنی وگرایش روحی عبدالله به این نوع کارها باعث شد که دوران دبیرستان را در هنرستان کارآموز نارمک سپری نماید. در این دوران عبدالله بخاطر تربیت صحیح در خانواده مذهبی وقرآنی پدر و برادر بزرگتر و پسر عموها بهمراه پدر و عموهایش که از بنیانگزاران هیئت قرآنی (فاطمه الزهرا س) برادران صالحی دربندسر بودند به فراگیری قرائت قرآن و درک مفاهیم آن روی آورد.
روحالله در جلسات قرآن استاد موسوی بلده شرکت میکرد و به قاری خوشخوانی تبدیل شد، در کنار تلاوت قرآن به حفظ هم مشغول بود و همزمان مشق خوشنویسی و نقاشی میکرد و دیری نپایید که به هنرمند قرآنی خوبی تبدیل شد، تا جایی که یکی از آثار نقاشیاش امروز در موزهای در کشور آلمان نگهداری میشود.
با آغاز جنگ راهی جبهه شد و در عملیات سومار یک تیر به سرش خورد و به شدت مجروح شد، آسیبها تا حدی بود که پزشکان میگفتند احتمال دارد فلج شود، از این رو اجازه حضور مجدد در منطقه را به او ندادند. ناچار در نیوری انسانی سپاه مشغول کار شد اما کمی که حالش بهتر شد دوباره عزم رفتن به جبهه کرد.
اسفندماه سال ۶۲ در عملیات خیبر در جزیره مجنون آر پی جی زن بود که به فیض شهادت رسید. پیکر مطهرش بعد از ۱۸ سال به خانواده ایشان تحویل و در جوار امامزاده محمود دربندسر و کنار مزار مادرش بخاک سپرده شد.
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ
به یاری خداوند دومین مأموریت خود را با توکل به او توسل به ائمه معصومین آغاز میکنیم. در موقعیت کنونی که مسأله اصلی را جنگ در بر گرفته است از برادران یاوران دین و قرآن که تا آخرین نفس خود از ایران و اسلام عزیز دفاع نمایند چراکه اکنون تمامی شرق و غرب متجاوز دست در دست هم دادهاند تا انقلاب پرشکوه اسلامی ما را نابود سازند. اما با توسل به ائمه و اتکا به خداوند تا آخرین قطره خونمان از دستاوردهای انقلاب اسلامی حراست میکنیم و امید آن دارم که برادران عزیز پیرو و ادامهدهندگان راه سرخ حسینی باشند تا بتوانیم انشالله جهان را از زیر ظلم و ستم جباران رهایی بخشیم و دین خود را به اسلام ادا نماییم و زمینه را برای ظهور حضرت مهدی(عج) آماده سازیم. ما اکنون بر حسب وظیفهای که برگردنمان نهاده است موظفیم از خون شهدای کربلای ایران که همان راهیان حسینابنعلی(ع)، میباشند دفاع کنیم و امیدواریم در این راه خداوند متعال توفیقمان دهد(وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ)
من سخن مختصری که با عزیزان دارم این است، ای خواهران و برادران همچون بازماندگان شهدا صبورباشید و همواره خداوند را ثنا بگویید مبادا که در کارهایتان خدا را یک لحظه از یاد ببرید. در دعاهایتان همیشه امام عزیز را فراموش نکنید. سفارشی ندارم که بکنم فقط در عبادات خود سست نشوید و از مولا علی(ع) و حسینابن علی (ع) سرورشهیدان درس چگونه زیستن را بیاموزید. انشالله که خدای تبارک و تعالی پشتیبان تمامی ملت غیور و شهید پرور ما باشد.
إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ،إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ.
سخنی هم با پدرومادر عزیزم دارم، از آنان میخواهم که هرچه بدی از من دیدهاند حلالم کنند و از خدا نصرت و پیروزی رزمندگان را بخواهند. مادرم انقدر از شما شرمندهام که توانایی به کارگیری قلم و تکلم بر زبانم را ندارم چه زحماتی که واقعا متحمل نشدهاید تا اینکه این امانت خدایی را صحیح و سالم تحویل اجتماع و مسلمین بدهی و حق زیادی بر گردن من دارید و من هیچوقت نتوانستهام که این حق شما را ادا کنم. مادرم از شما حلالیت میطلبم و امیدوارم که مرا ببخشید و خودت مانند مادران دیگر شهدا باشد مثل مادر شهید قزوینی و دیگر شهدا و از برادر عزیزم که مدتها ایشان برای این حقیر زحمات زیادی را متحمل میشد، عذرمیخواهم و از ایشان هم حلالیت میطلبم من خیلی دوست داشتم که ازدواج کنم و این سنت پیامبراکرم(ص) را به جا بیاورم ولی به دیگران توصیه میکنم که حتما این امر مهم اسلامی را که برگردنشان نهاده است بجا بیاورید.
پدرم امیدواریم که شما هم از دست این حقیر راضی باشید. من از چهره نورانی و بشاش شما خجالت میکشم و میدانم که حق زیادی برگردن من دارید. ولی مع ذلک امیدوارم که شما هم من را حلال کنید. از کلیه دوستان و آشنایان و اقوام و مادر شهید امیر و دیگر بازماندگان شهدا حلالیت میطلبم. امیدوارم اینطور نباشد که فکر کنید فرزندتان را از دست دادید بلکه در جامعه به صورتی زندگی کنید که انشالله فرج امام زمان(عج) نزدیک است. از آن روزی بترسید که همه امکانات مادی شما فراهم باشد. سخن دیگری ندارم و همگی شما را به خدای بزرگ میسپارم
وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ
با سلام بر شهید امیرمحمدصالحی، سلام بر شهید غلام قزوینی، سلام برشهید شمس، سلام بر شهید احدزاده، سلام بر شهید آبنیکی و سلام بر تمامی شهدای محل و منطقه، راهشان پررهرو باد
به امید فتح کربلای حسینی(ع)
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
الحقیر روحالله محمدصالحی(۱۸/۲/۶۲)