شناسه
نام: محمدرضا
نام خانوادگی: لولاچیان
نام پدر: محمود
نام مادر: عزت
تاریخ تولد: ۱۳۴۸/۲/۲۵
محل تولد: تهران
سن: ۱۷ سال
تحصیلات: حوزوی
وضعیت تاهل: مجرد
مسئولیت:
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۲
محل شهادت: شلمچه
نحوۀ شهادت:
مزار: بهشت زهرای تهران، قطعه ۲۱، ردیف ۲۶، شماره ۱
زندگینامه
شهید محمدرضا لولاچیان اردیبهشت سال ۱۳۴۸ در محله قدیمی خانیآباد تهران چشم به جهان گشود. پدرش در خزانه سبزی فروشی داشت.
محمدرضا خیلی مقید به مسائل مذهبی بود و با اینکه در رشته ریاضی فیزیک تحصیل می کرد ولی در سال دوم آن را رها کرده و در حوزه علمیه چیذر مشغول تحصیل شد.
در هنگامۀ انقلاب رضا به همراه چند تن ازدوستان و بچه های فامیل که همگی تقریباً هم سن بودند هرشب جمعه یک جلسه درس اخلاقی داشتند که استادشان آقای خاموشی بود. دراین جلسه آقای خاموشی هر هفته یک صفت اخلاقی خوب را مطرح می کردند و بچه ها موظف بودند تا پایان هفته آن صفت را در خود پرورش دهند و نتیجه را گزارش کنند. همچنین یک رذیلت اخلاقی را نیز باید از خود دور می ساختند. بچه های این جلسه هفت نفربودند که همگی شان شهید شدند.
محمدرضا همین که سنش اجازه داد، همراه با دوستانش از پایگاه مقداد عازم جبهه شد و در عملیات خیبر شرکت کرد و با اصابت ترکشی به شکمش مجروح شد. پس از مجروحیت در عملیات خیبر چندین بار دیگر هم به جبهه رفت تا اینکه در تاریخ ۲۲/۱۰/۶۵ با شرکت در عملیات کربلای۵ به جمع یاران پاک خدا پیوست و در سرزمین شلمچه روحش آسمانی شد.
رضا به حضرت زهرا(س) بسیار علاقه داشت. او در شب شهادت حضرت زهرا(س) به شهادت رسید و دو ماه بعد یعنی در شب ولادت حضرت علی (ع) پیکر مطهرش به خاک سپرده شد.
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیتنامۀ اینجانب محمدرضا لولاچیان فرزند محمود به شماره شناسنامه ۲۱۴۲ مسلمان و شیعه اثنی عشری و منتظر ظهور حضرت مهدی(عج) انشاءالله.
پروردگارا، کریما، رحیما، ای محبوب محبان، ای معشوق عاشقان، ای غوث مستغیثان، ای پناه بی پناهان، ای درمان درمندان، ای سرمایه و غنای مستمندان، ای امید امیدواران، ای نجات گمراهان، ای روشنی دل عارفان، ای فروغ قلب خالصان، ای امین شاکران، کدام جستجو گربه جستجویت برخواست و نا امید ازجستجویت برخواست؟ و کدام عاشق دلباخته به درگاه لطفت آمد و به وصال تو نرسید؟ آنانکه دراین دریای پرخروش حیات به جستجویت برخاستند، تو را یافتند و آنانکه به عشق دیدارت با پای دل به سویت آمدند با دیده جان به دیدارت شتافتند.
عارفان عاشق درتمام مسیرحیات چشم به هم زدنی ازتو غفلت نکردند و لحظه ای بی یاد تو به سرنبردند و یارو یاوری جزتو نگرفتند و به کسی به غیرتو تکیه نکردند. و روی به سرایی جزسرای تو و کویی جزکوی عشق تو نیاوردند.
ای خدا، پروردگارعالم من به خویشتن ظلم کردم، ای آقای من، ای مولای من از تو می خواهم به عزتت که بدی رفتار و کردارم جلوی اجابت دعایم را نگیرد و رسوا نکنی مرا به آنچه ازاسرار پنهانی من اطلاع داری و شتاب نکنی در عقوبتم برای رفتار و اعمال زشتی که درخلوت انجام دادم و خدایا به عزتت سوگند که درتمامی احوال نسبت به من مهربان باش و درتمام امور بر من عطوفت فرما.
ای معبود من درحالی به درگاهت آمده ام که درباره ات کوتاهی کرده و برخود زیاده روی نموده و عذرخواه و پشیمان و دلشکسته و پوزش جو و آمرزش طلب و بازگشت کنان و به گناه خویش اقرار و اذعان و اعتراف دارم.
خدایا عذرم را بپذیر و بر سخت پریشانیم رحم کن و از بند سخت گناهانم رهاییم ده
خداوندا به راه بندگیم بدار از زشتی ها دورم کن و به حسنات اخلاقی و صفات الهیم بیارای و قلبم را به نورت روشن کن، شرار عشقت را در دلم بیفروز سینه ام را بسوزان محبتت را نصیبم کن و شر بدترین دشمن یعنی هوای نفس را از میدان زندگیم دور فرما.
ازآن لحظه که گامهای خود را برای حضور در جبهه برداشتم خود را برای هرگونه تقدیری ازجانب او آماده کردم و از خودش خواستم که قدرت شکرگزاری در قبال هرگونه اتفاقی را به من عطا کند.
از همین هنگام دلم را به خدا می سپارم و ازا و می خواهم مرا در هرگونه امتحانی سربلند سرافراز بیرون آورد.
بی خبران و بی هدفان بدانند جبهه رفتن امثال ما اگر مکرر هم باشد وظیفه است وظیفه ای شرعی زیرا تبعیت و اطاعت ازمرجع تقلید می باشد لذا اگر انجام نشود حتماً فردای قیامت مؤاخذه خواهیم شد آن مقدس مآبهایی که هیچ عقیده به انقلاب و امام و این مردم و رزمندگان ندارند قدری به خود آیند و چاه ظلمت و خودخواهی و حسد بیرون آیند که فردا پشیمان خواهند شد.
ای امام عزیز ای امید همه مستضعفان جهان تا زمانیکه حتی یک بسیجی مخلص باشد دست از یاری تو برداشته نخواهد شد ای ملت بزرگ، امام و رزمندگان را دعا کنید و از اطاعت این مرد خدا خسته نشوید خدا نیاورد آن روزی را که امام دربین ما نباشد پس باید بخواهیم که خدا تا انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) ایشان را برای رهبری ملت نگهداری فرمایند.
ای خانواده عزیز:
تنها توصیه ای که داشتم این است که هرکار را که مورد رضای خداست انجام دهید مبادا طبق هوای نفس عمل کنید تا لحظه ای که عمر دارید از آموختن علم غفلت نکنید هر علمی که ما را به خدا نزدیک کند مخصوصاً علم دین و مذهب همانطوری که آرزوی من بود و بحمدلله درآن راه قرارگرفتم.
درموردمحل دفن هرچه صلاح می دانید انجام دهید آرزویم این است که با همان لباس رزم دفن شوم.
در خاتمه هر بدی که از من دیدید به خوبی خودتان ببخشید از هر که مرا می شناسد حلالیت بطلبید و اگر قرضی داشتم که خودم فراموش کردم آن را بدهید. از پولی که در صندوق قرض الحسنه دارم چهارهزارتومان نذر کردم صدقه بدهید یک سال روزه و دو ماه نماز برای من انجام دهید بقیه را به جبهه ها کمک کنید.
ازهمه دوستان و اقوام التماس دعا دارم و ازهمه می خواهم برای این بنده مذنب طلب مغفرت کنند.
9/3/65