شناسه
نام: عباس
نام خانوادگی: شعف
نام پدر: محمود
نام مادر: کتانجان
تاریخ تولد: ۱۳۳۸/۲/۲
محل تولد: شیراز
سن: ۲۳ سال
تحصیلات:
وضعیت تاهل:
مسئولیت: فرمانده گردان میثم ل۲۷
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۳/۲
محل شهادت: شلمچه
نحوۀ شهادت:
مزار: تهران، بهشت زهرا، قطعه۲۶، ردیف۴۴، شماره۴۳
زندگینامه
شهید عباس شعف در دومین روز از دومین ماه سال ۱۳۳۸، چشم به جهان گشود.
او پس از پشت سر گذاشتن دوران ابتدایی و نیمی از دوران متوسطه بهدلیل اینکه پدرش فوت کرد، درس و مشق را علیرغم میل باطنیاش رها کرد و برای کمک به تأمین مخارج زندگی در یک کارخانه تولید چای مشغول به کار شد.
وی بعد از مدتی دوباره تحصیلات خود را ادامه داد، اما پایان دوره متوسطه عباس با اوجگیری اتفاقات انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) همزمان شد. عباس نیز به محض اینکه فرصتی پیدا میکرد به چاپ و پخش اعلامیههایی علیه رژیم پهلوی میپرداخت و همین موضوع و دیگر اقدامات انقلابیاش منجر به این شده بود که معلمان و مدیران مدرسه بارها وی را بازخواست کنند.
عباس بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وارد مجموعه سپاه پاسداران شد و بعد از گذراندن دوره مقدماتی آموزشی، برای گذراندن دورههای پیشرفته به وارد فرودگاه مهرآباد شد. پایان دوره آموزشی پیشرفته عباس با آغاز جنگ تحمیلی همزمان شد، لذا عباس با اینکه هنوز سن چندانی نداشت، اما به همراه دوستانش به منطقه قصر شیرین و محدوده سرپل ذهاب رفت.
یکی از ویژگیهای بارز او مجروحشدن چندبارهاش بود که موجب شده بود از جانب دوستان و آشنایان لقب ضدتیر بگیرد. وی در عملیات بازیدراز جانباز شد و یکی از چشمانش را از دست داد. در درگیریهای دشتعباس هم بین زخمیها و کشتههای میدان نبرد به جا ماند و با اطلاع دشمن از زندهبودنش، مورد اصابت گلولههای توپ و خمپاره قرار گرفت که ترکشهای اینانفجارها باعث آسیب به سینه و شش او شد.
وی بهعنوان فرمانده گردان میثم تمار تیپ ۲۷ محمد رسولالله (ص) ایفای نقش میکرد سرانجام در مرحله سوم عملیات آزادسازی خرمشهر بود به شهادت رسید.
پیکر این شهید والامقام در قطعه ۲۶ بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.
وصیتنامه
انا اعطیناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هو الابتر.
ابتدا سلام عرض میکنم خدمت امام امت و کلیه روحانیون مبارز چند کلمه ای که لازم دیدم بنویسم به عنوان وصیت نامه در مقدمه باید عرض کنم این است که راضی شدم جانم در راه دین و خونم آبیار درخت پرخروش اسلام شود و بسیار خوشحالم که در این راه گام نهاده ام و از شما امت اسلام میخواهم که تا آخرین قدرت و لحظه های آخر عمرتان از امام خمینی و ولایت فقیه پشتیبانی کنید و کلمات پر مهر و محبتش را با جان و دل بخرید و در عمل به آن کوشا باشید.
خدمت مادرم سلام عرض میکنم و همینطور خواهرانم قاسم آقا برادر عزیزم از مادرم برای فداکاریهای بسیار که برای ما انجام داده است بسیار تشکر میکنم و من که نتوانستم جبران کنم امیدوارم که خداوند متعال اجر شما را بدهد و به خواهرانم و قاسم آقا سفارش میکنم که در یاری امام هیچ گونه کوتاهی نفرمایید و هر کدام مبلغ اسلام شوید و همگی برای من دعا کنید که شهید باشم و خداوند از شما خانواده این شهید را قبول کند و خوشحال باشید که از خانواده مان یک نفر خونش را نثار اسلام کرد و بقیه هم تا آخرین قطره خون حاضرند از خود بگذرند و هر گونه فداکاری بکنند از قاسم و خواهرانم میخواهم که خود را برای دین اسلام بسازند و خود سازی را شروع کنند و الگویی برای دیگران باشند تا بتوانند مسئولیت سنگین خود را انجام دهند و از مادرمان هم خوب نگهداری کنید که من میدانم او چه اندازه برای ما زحمت کشیده است و چه از خودگذشتگی ها که کرده است لازم است بگویم که چهار ماه از حقوق مرا به حساب جنگزده ها واریز کنید شاید خداوند در قبال کفاره گناهانم قبول کند و بقیه چیزهایی که دارم مال جمع خانواده میباشد و اختیارش با مادرم است.
کتاب
کتاب «پروانهای که نخل شد»؛ زندگینامه شهید عباس شعف فرمانده گردان میثم تمار لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص)
نویسنده: زهرا آقازاده
انتشارات: نشر ۲۷ بعثت
اینکتاب سیودومینعنوان از مجموعه «بیستوهفتیها» است که اینناشر درباره فرماندهان مختلف لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) منتشر کرده است.