شناسه
نام: علی
نام خانوادگی: صیاد شیرازی
نام پدر: زیادخان
نام مادر: شهربانو
تاریخ تولد: ۱۳۲۳/۳/۲۳
محل تولد: کبود گنبد، شهرستان کلات
سن: ۵۵
تحصیلات:
وضعیت تاهل: متاهل
شغل: عضو شورای عالی دفاع ملی
تاریخ شهادت:۱۳۷۸/۱/۲۱
نحوۀ شهادت: ترور
مزار: بهشت زهرا(س)، قطعه ۲۹
زندگینامه
علی صیاد شیرازی در ۲۳ خرداد ۱۳۲۳ در شهرستان درگز از توابع استان خراسان رضوی زاده شد. مادرش شهربانو و پدرش زیاد نام داشت. پدرش، که از عشایر قشقایی بود، به استخدام ژاندارمری درآمد و سپس به ارتش منتقل شد. او به همراه پدر و خانواده، مانند دیگر خانواده های نظامیان، از شهری به شهری مهاجرت میکرد. شهرهای مشهد، گرگان، شاهرود، آمل، گنبد و سرانجام گرگان محل پرورش وی شدند. مادر وی، شهربانو شجاع، روز ۴ مرداد ۱۳۹۵ درگذشت.
علی صیاد شیرازی، در سال ۱۳۴۰ برای ادامه تحصیل به تهران آمد و سال ششم متوسطه را در تهران گذراند و در سال ۱۳۴۲ موفق به اخذ دیپلم گردید. در سال ۱۳۴۳ در کنکور دانشکده افسری شرکت کرد و پذیرفته شد و سرانجام در مهرماه ۱۳۴۶ در رسته توپخانه دانشآموخته شد و با درجه ستوان دومی وارد ارتش گردید. پس از طی دوره آموزشی در شیراز و اصفهان به لشکر تبریز و سپس لشکر زرهی کرمانشاه منتقل شد.
او در سال ۱۳۵۰ برای گذراندن دوره آموزش زبان انگلیسی به تهران منتقل شد و پس از پایان کلاس به موجب تسلط بالایی که به دست آورده بود، از استادان زبان انگلیسی ارتش شد. وی زمانی که تصمیم داشت با دختر دایی خود، عفت شجاع، ازدواج کند، با مخالفت ارتش حکومت پهلوی روبرو شد. حکومت پهلوی دلیل مخالفتش را سابقه مبارزاتی پدر عفت شجاع با حکومت مطرح کرد. اما سرانجام در اثر اصرار ستوان شیرازی، ارتش حکومت پهلوی با این ازدواج موافقت کرد. وی در سال ۱۳۵۲ برای تکمیل تخصص های توپخانه از طرف ارتش به آمریکا اعزام شد تا دوره هواستجی بالستیک را بگذراند. او این دوره آموزشی را در شهر فورت سیل در ایالت اوکلاهما، در منطقهای نظامی، با موفقیت طی کرد و پس از گذراندن دوره با تخصصی جدید به ایران مراجعت کرد.
ارتش برای استفاده از دانش نظامی ستوان صیاد شیرازی، او را در سال ۱۳۵۳ به اصفهان (مرکز توپخانه) منتقل کرد.
پیش از انقلاب، صیاد شیرازی در اصفهان با یافتن دوستان جدید مطالعات مذهبی خود را پی گرفت و شخصیت سیاسی خویش را بارز ساخت و در نامهای که برای محمد مهدی کتیبه، یکی از افسران مذهبی، ارسال کرد این جمله را نوشت: «در مورد برنامه های مذهبی بحمدالله پیش میرویم مخصوصاً در آن قسمت که میدانید.» این جمله حساسیت ضداطلاعات را برانگیخت و از آن پس وی تحت مراقبت قرار گرفت. آنها پس از تحقیق و مراقبت متوالی، او را «متعصب مذهبی» معرفی کردند و مراقبت از وی را شدت بخشیدند.
صیاد شیرازی در اواخر حکومت پهلوی به دلیل این که در بین افسران، ضدیت با حکومت وقت میکرد و از مخالفان حکومت پهلوی بود، ضداطلاعات از قرار دادن جنگ افزار در اختیار وی ممانعت کرد و اعلام نمود که از واگذاری مشاغل حساس به او خودداری شود. سرانجام او در ۱۹ بهمن دستگیر و زندانی شد و در آستانه پیروزی انقلاب، در بهمن ۱۳۵۷ آزاد شد.
پس از پیروزی انقلاب، صیاد شیرازی با رحیم صفوی و احمد سالک آشنا میشود و با یکدیگر از پادگان های اصفهان حفاظت میکنند.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سال ۱۳۵۸ در کردستان، به فرماندهی عملیات شمال غرب کشور برگزیده شد و در نبردهای کردستان به همراه مصطفی چمران نقش مهمی ایفا نمود.
عزل از فرماندهی غرب کشور
پس از حوادث کردستان، صیاد شیرازی با درجه سرگردی به همراه رحیم صفوی به غرب اعزام میشود و با همکاری ارتش و سپاه، بر سنندج مسلط میشود. این عملیات در کردستان موجب میشود تا او با درجه سرهنگی به فرماندهی عملیات غرب منصوب شود. ولی مدتی بعد به سبب تمرد، این ۲ درجه از او پس گرفته میشود.
در نوشته های بنی صدر اینگونه آورده شده که در سردشت، نیروهای تحت امر سرهنگ صیاد شیرازی تلفات و شکست سختی متحمل شدهاند. در پاسخ به پرسش فرمانده کل قوا، بنی صدر در مورد تلفات، صیاد شیرازی پاسخ میدهد آنان به بهشت میروند و برای جبران شکست درخواست استفاده از بمب ناپالم میکند که با خشم شدید و مخالفت بنیصدر مواجه میشود. این اختلافات موجب خلع دو درجه، برکناری و دستور محاکمه نظامی صیاد شیرازی میشود.
ولی آنچه توسط خود صیاد شیرازی و همچنین سخنگوی وقت ارتش سرتیپ غلامحسین دربندی نقل شده این ماجرا با آنچه بنی صدر نوشته متفاوت است.
صیاد شیرازی درباره عزل خود گفتهاست: «به موجب سعایت هایی که علیه اینجانب و قرارگاه عملیاتی غرب کشور انجام گرفت، به دستور رئیسجمهوری وقت حیطه فرماندهی من به کردستان محدود شد. سپس از مسئولیت خود عزل شدم. در ضمن به درجه قبلی یعنی سرگردی تنزل یافتم. در همین اوان بود که جنگ تحمیلی نیز آغاز گردید.»
بازگشت به ارتش
پس از خلع بنیصدر، با حضور محمدعلی رجایی در سمت ریاست جمهوری، صیاد شیرازی بار دیگر با دریافت دو درجه، به ارتش بازگشت و برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش تحت عنوان قرارگاه حمزه سیدالشهداء را راهاندازی کرد.
صیاد شیرازی درخاطرهای نقل میکند: «نامه ای به من ابلاغ شد تا قرارگاه را به هم بزنم و بعنوان مشاور فرمانده لشکر کردستان در امر عملیات نامنظم کار کنم؛ یعنی مسئولیت من از فرماندهی منطقه کرمانشاه و کردستان محدود به کرمانشاه شد. حالا میبایست یک دفعه تشکیلات را برهم میزدیم در حالی که کار تمام نشده بود، چون کار را غیرمعقول میدیدم؛ غفلت کردم و نامهای تهیه کردم و در آن جملاتی نوشتم که از نظر نظامی حالت طغیان و سرپیچی و تمرد را داشت. مستندترین مدرکی که بنی صدر به تحریک اطرافیانش همه جا بگوید ببینید این همان است که میگفتم؛ صیاد طغیان و تمرد کردهاست. بنی صدر نامه را مستقیم برده بود خدمت حضرت امام و گفته بود که صیاد شیرازی تمرد کرده. حضرت امام مرا که نمیشناخت ایشان هم همان اعتقادی که به اصول دین داشتند دستور داده بودند؛ با ایشان طبق مقررات رفتار کنید و منظور از مقررات نه تنها برکناری با قاطعیت بلکه گرفتن درجه و حتی دادگاهی کردن بود.»
پس از کشته شدن ولی الله فلاحی (سرتیپ نیروی زمینی ارتش که پس از مرگ به درجه سرلشکری ارتقا یافت) در ۹ مهر ۱۳۶۰، قاسمعلی ظهیرنژاد (فرمانده وقت نیروی زمینی) به سمت رئیس ستاد مشترک ارتش منصوب شد و صیاد شیرازی (با درجه سرهنگی) به درخواست اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس شورای عالی دفاع و با حکم سیدروح الله خمینی به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب شد.
او در مقام فرمانده نیروی زمینی ارتش با مشارکت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در عملیات طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، مطلع الفجر، محرم، والفجر 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 8 ، 9 ، عملیات خیبر، قدر و قادر شرکت و پیروزیهای بزرگی را برای ایران به ارمغان آورد.
در سال ۱۳۶۴ و بعد از عملیات قادر (عملیات تهاجمی گسترده نیروهای مسلح ایران، در خلال جنگ ایران و عراق)، صیاد شیرازی ناکامی ارتش در این عملیات را ناشی از عدم همکاری سپاه دانسته و این موضوع اختلافات پیش آمده بین محسن رضایی به عنوان فرمانده کل سپاه و صیاد شیرازی به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش تا بدانجا رسید که آیتالله خمینی در تیر ۱۳۶۵ با آنهادر جماران ملاقات کرد و از آنها خواست “وحدت” را دنبال کنند. اما علی صیاد شیرازی در مرداد سال ۱۳۶۵ از فرماندهی نیروی زمینی استعفا داد و با پیشنهاد سیدعلی خامنه ای و تصویب سیدروحالله خمینی به سمت «نمایندگی رهبری در شورای عالی دفاع» منصوب شد. به گفته رئیس اداره دوم ارتش در دهه ۶۰، سرهنگ محمدمهدی کتیبه، محسن رضایی باعث کنارگذاشتن صیاد شیرازی از فرماندهی نیروی زمینی ارتش بود. در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۶، وی به درجه سرتیپی ارتقاء یافت.
صیاد شیرازی (به همراه محسن رضایی و اکبر هاشمی رفسنجانی) به عنوان اصلیترین رهبران نظامی ایران و کسانی که به وضوح پس از آزادسازی خرمشهر طرفدار ادامه جنگ و کشاندن جنگ به داخل عراق بودند، شناخته میشد.
صیاد شیرازی در سال ۱۳۶۷ در عملیات مرصاد که در خلال آن مرزهای غربی ایران مورد هجوم مجاهدین خلق قرار گرفته بود، با طراحی و فرماندهی این عملیات به نیروهای مجاهدین شکست سختی وارد کرد.
در مهر ۱۳۶۸، بنا به درخواست رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، و با موافقت و حکم فرماندهی کل قوا به سمت معاونت بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح و در شهریور ۱۳۷۲ به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد. او پنج روز قبل از مرگ در ۱۶ فروردین ۱۳۷۸ همزمان با عید غدیر از سوی فرمانده کل قوا به درجه سرلشکری ارتقاء پیدا کرد که این درجه مجدداً پس از شهادت وی به سپهبدی ارتقاء یافت.
صیاد شیرازی در بامداد ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ به وسیله عوامل مسلح سازمان مجاهدین خلق در پوشش رفتگر، مقابل درب منزل مسکونیاش واقع در تهران و در برابر دیدگان فرزندش به شهادت رسید. طبق گزارشی از خبرگزاری ایسنا، زهره قائمی، به عنوان مسئول عملیات ترور صیاد شیرازی معرفی شد.
در مراسمی با حضور سید علی خامنهای و مقامات لشکری و کشوری و جمعی از دوستدارانش، علی صیاد شیرازی در قطعه ۲۹ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
وصیتنامه
بسماللهالرحمنالرحیم، ارحمالراحمین، ربالعالمین و صلیالله علی محمد والهالطاهرین، انالله و اناالیه راجعون.
هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدقالله و رسوله. اللهم زدنا ایماناً و ارحمنا. اشهد ان لاالهالا الله وحده لا شریک له و أن محمّداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دینالحق و ان الصدیقه الطاهره فاطمهالزهرا، سیده نسا العالمین و أن علیاً أمیرالمؤمنین و الحسن و الحسین و علیبنالحسین و محمّدبنعلی و جعفربنمحمّد و موسیبنجعفر و علیبنموسی و محمّدبنعلی و علیبنمحمّد و الحسنبنعلی و الحجهالقائمالمنتظر صلواتالله و سلامه علیهم ائمتی و سادتی و موالی بهم اتولی و من اعدائهم اتبر و أنالموت و النشور حق و الساعه آتیه لاریب فیها و أنالجنه و النار حق. اللهم أدخلنا جنتک برحمتک و جنّبنا و احفظنا من عذابک بلطفک و احسانک یا لطیفاً بعباده یا أرحم الراحمین.
خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی. خدایا! تو خود میدانی که همواره آماده بودهام آنچه را که تو خود به من دادی، در راه عشقی که به راهت دارم، نثار کنم. اگر این نبود، آن هم خواست تو بود.
پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نمیدانم چه موقع خواهم رفت ولی میدانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسمخوردهات بجنگم تا به فیض شهادت برسم.
از پدر و مادرم که حق بزرگی بر گردنم دارند، میخواهم که مرا ببخشند؛ من نیز همواره برایشان دعا کردهام که عاقبت به خیر شوند. از همسر گرامی و فداکار و فرزندانم میخواهم که مرا ببخشند که کمتر توانستهام به آنها برسم و بیشتر میخواهم وقف راهی باشم که خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده است.
آنچه از دنیا برایم باقی میماند، حق است که در اختیار همسرم قرار گیرد. از همه آنهایی که از من بد دیدهاند، میخواهم که مرا به بزرگی خودشان ببخشند و بالاخره از مردان مخلص خودم به ویژه حاج آقا امیر رنجبر نیکدل، استدعا دارم در غیاب من به امور حساب و کتاب من برسند و با برادران دیگر چون جناب سرهنگ حاج آقا آذریون و تیمسار حاج آقا آراسته در این باب، تشریک مساعی نمایند.
خداوندا! ولی امرت حضرت آیتالله خامنهای را تا ظهور حضرت مهدی (عج) زنده، پاینده و موفق بدار. آمین یا رب العالمین.