شناسه
نام: مهدی
نام خانوادگی: خندان
نام پدر: امامقلی
نام مادر: کبری
تاریخ تولد: ۱۳۴۱/۴/۱۰
محل تولد: لواسان کوچک، صبوبزرگ
تاریخ شهادت:۱۳۶۲/۹/۲۸
محل شهادت: ارتفاعات کانیمانگا پنجوین عراق
عملیات: والفجر ۴
زندگینامه
شهید مهدی خندان در نخستین روز تابستان ۱۳۴۱ در لواسان کوچک از مناطق ییلاقی شمال تهران در روز عاشورای حسینی در خانواده ای زحمتکش و مذهبی به دنیا آمد.
مهدی دوره ابتدایی را در زادگاه خود با نمره های خوب به پایان رساند. از ده سالگی در کارهای کشاورزی به پدرش کمک می کرد. او از دوران کودکی در مجالس مذهبی همراه پدر شرکت می کرد. در مراسم عزاداری به مداحی می پرداخت به عنوان ذاکر اهل بیت در مراسم عزاداری محرم
با شور و اشتیاق زیادی با بچه های روستا عزاداری می نمود.
همزمان با دوران جوانی اش مخالفت های مردم علیه استبداد شاه بیشتر میشد. آن زمان او هنرجوی سال سوم مکانیک هنرستان دکتر ناصری بود.
در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی فعالانه در صحنه های انقلاب شرکت می کرد و در خلع سلاح پادگانهای تهران حضوری پرشور و ایثارگرانه داشت.
پس از پیروزی انقلاب و از اواسط مهرماه ۱۳۵۹ وارد جهاد سازندگی لواسانات شد. او به روستای «ناران» و دیگر روستاهای اطراف زادگاهش آب لوله کشی می رساند.
سپس به عضویت بسیج در آمد. پس از طی دوره آموزش نظامی در پادگان امام حسین، داوطلبانه به جبهه غرب و کردستان برای مقابله با ضد انقلاب رفت.به او لقب «شیر» کوهستان را داده بودند و ضد انقلاب در کردستان برای سرش جایزه تعیین کرده بود.
اواخر آذرماه ۱۳۵۹ به همراه جمعی از رزمندگان داوطلب بسیجی از تهران به استان خوزستان عزیمت کرد و طی عملیات نصر در یکی از محورهای عملیاتی هویزه شرکت فعال داشت. سپس به تهران بازگشت و ضمن عضویت در سپاه منطقه ۱۰ تهران روز ۳۱ فروردین ماه ۱۳۶۰ برای گذراندن دوره آموزشی ویژه سپاهیان پاسدار به پادگان امام حسین اعزام شد. پس از آموزش به واحد عملیات سپاه منطقه ۱۰ تهران ملحق گشت. شانزده ماه حضور فعال در قالب گردان ۸ سپاه تهران و پس از آن فرماندهی سپاه شهرستان ریجاب در محور مرزی استان کرمانشاه از سوابق درخشان اوست. زمستان سال ۱۳۶۱ ، عازم جبهه های جنوب شد و شهید همت فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله ﷺ او را به معاونت گردان مقداد بن اسود منصوب کرد.
گردان مقداد بن اسود در نبردهای والفجر مقدماتی و والفجر ا با فرماندهی محمدرضا کارور و مهدی خندان کارنامه درخشانی از خود به جای گذارد.
روز ۲۷ تیرماه ۱۳۶۲ مهدی به دستور همت به جانشینی تیپ ۱ عمار یاسر از لشکر ۲۷ محمد رسول الله ﷺ گمارده شد. شب ۱۳ آبان ماه ۱۳۶۲ نیروهای لشکر ۲۷ آماده بودند تا عملیات والفجر ۴ را آغاز کنند. در مرحله سوم عملیات با شهادت علی اکبر حاجی پور، مهدی خندان علم فرماندهی تیپ ۱ عمار را بر دوش گرفت و گردان های تیپ را برای عملیات هدایت کرد.
سرانجام با شروع مرحله چهارم عملیات والفجر ۴ در شب ۲۸ آبان ماه ۱۳۶۲
مهدی خندان که پیشاپیش نیروها برای تصرف قله ی کانی مانگا حرکت می کرد بر اثر اصابت رگبار توپ ضدهوایی دشمن به سینه اش به شهادت رسید. جسد بی جان او مدت ده سال بر فراز قله ۱۹۰۴ بر جای مانده بود و سرانجام در سال ۱۳۷۲ بقایای پیکرش را به خاک میهن آوردند.
وصیتنامه
بسم رب الشهدا و الصدیقین
أَشْهَدُ أَنَّ لَا إِلَهَ إِلا الله وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله وَ أَشْهَدُ أَنَّ علیاً وَلِیُّ الله و با شهادت به عصمت و ولایت یازده فرزند والا مقام اول و عصمت صدیقه کبری وصیتم را من دون الاکراه و الجبار بشرح زیر بیان می دارم.
عبدالله المسکین الحقیر المحتاج الفقیر مهدی خندان فرزند امام قلی شماره شناسنامه ۱۵۱ صادره از لواسانات کوچک متولد ۱۳۴۱
با سلام به پیشگاه حضرت حجت روحی و ارواحنا له الفدا و با درود به نائب برحقش حضرت امام خمینی این چشم بیدار همیشه امت حزب الله و مروّج اسلام عزیز و این ثمره خون شهدا و با درود به روان پاک شهدا و با آرزوی صبر و استقامت برای خانواده های شهدا من چیزی برای گفتن ندارم ….. وقتی آن برادر بسیجیم در زندان دشمن آن گونه می خروشد “ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است” و این که هر چه امام عزیز بگوید همان هست بدون کم و زیاد. چه بگویم به آن مادری که دو سه و یا چهار فرزند خود را از دست داده و با التماس میگوید مرا ببرید به جبهه می توانم لباس بشویم. و یا پدری که همه فرزندان خود را در راه خدا داده و با کهولت سن
به جبهه آمده است . و از امام عزیز که همه عمر و زندگیم فدای او که هر چه دارم و داریم از اوست و ای کاش میتوانستم حرف دلم را راجع به امام عزیز و انقلاب اسلامی را بر روی کاغذ بنویسم که نمی توانم، فقط همین قدر بگویم که در دنیا دلم برای هیچ کس تنگ نمی شود و آرزوی زیارت کسی را بعد از امام زمان و ائمه معصومین ندارم مگر امام عزیزم را که جانم فدایش باد. و اما شما پدر و مادر مهربانم شما خواهران و برادرانم و شما اقوام نزدیک و آشنایانم و شما که این وصیت نامه مرا می خوانید بدانید که خمینی حجت و دست هدایت خداست پس وای بر ما اگر اطاعتش نکنیم چرا که ما مرده های متحرک را زنده کرد و از زندگی نکبت بار و ذلت رهانید و بنگرید که او ابراهیم زمانست و این همه اسماعیل دارد و قاسم و عباس و حر و … و شما پدر و مادرم و اهل خانواده ام مرا حلال کنید و از آزارهایم درگذرید که بسیار شما را آزردم از روی جهل و برای من دعا کنید و پیرو بی چون و چرای امام باشید و جنگ را فراموش نکنید. دوستان و آشنایان به همه شما باد پیروی از امام عزیز وصیت میکنم به همه که جنگ را فراموش نکنید. این جنگ، جنگ اسلام و کفر است و جهاد در راه خداست. وحدت را حفظ کنید و با هم برادر باشید و از تفرقه به هر صورت بپرهیزید و نهایت سعی خود را در خودسازی به کار گیرید که عمرتان هدر نرود.
به خانواده های شهدا حتما سر بزنید و از فقرا و یتیمان حتما دلجوئی کنید و اشتباهات فردی کسی را به ارگان یا انقلاب ربط ندهید.
…ائمه معصومین هستند. پس توسل بر آنان جو که بهترینند. دوست میدارم که زینب گونه زندگی کنی و الگوی خودت را زهرا و زینب قرار ده و من آرزوی خوشی دنیا و آخرت را برای تو و خانواده ات دارم….
و در پایان اگر خواستید گریه کنید به غربت امام حسین له و مظلومیت او بگریید که روی زمین به این بزرگی کسی جز هفتاد و دو تن یار نداشت که در بین آنها طفل شش ماهه و بچه های کوچک هم بودند. جان به قربان شهیدی که پس از کشته شدن غسلش از خون بود و گرد غریبی کفنش.
سلام مرا به امام عزیز برسانید و بگوئید تنها آرزویم یک بار دیگر زیارت آن صورت ملکوتی شما بود از امام عزیزم تقاضا دارم برای قبول شهادتم دعا کند.
از همه آشنایان و خصوصا کسبه محلهای آشنا حلالی برایم بگیرید.
جنگ جنگ تا پیروزی
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
والسلام
مهدی خندان – ۶۲٫۸٫۱۰