موضوع
زندگی نامه طلبه بسیجی شهید مدافع امنیت آرمان علی وردی
نویسنده
مجید محمد ولی
سال انتشار
۱۴۰۲(چاپ هفتم)
درباره کتاب
نام کتاب: آرمان عزیز
روایت زندگی مستند طلبه بسیجی شهید مدافع امنیت آرمان علیوردی
معرفی کتاب: این کتاب سی و چهارمین کتاب از مجموعه بیست و هفتی ها است که به روایتهایی مستند از زندگی شهید آرمان علیوردی به قلم مجید محمدولی است که توسط انتشارات ۲۷ بعثت چاپ و روانه بازار نشر شده است. آرمان همواره در خط مقدم جهاد فرهنگی و علمی بوده و خاطرات دوستان و خانواده نشان می دهد او برای اینکه به شهادت برسد تلاشی مخلصانه و مداوم داشته است. او از جمله جوانانی بود که در محیط مسجد و بسیج رشد پیدا کرده و خود در نوجوانی به یک جهادگر و مربی توانمند تبدیل شد. او از دانشگاه انصراف میدهد و راه خود را برای خودسازی و دیگرسازی در طلبگی مییابد. به همین خاطر وارد حوزه علمیه آیت الله مجتهدی در تهران میشود و خیلی زود در کنار تحصیل، فعالیتهای تبلیغی را آغاز میکند. در روزهایی که کشور به دست دشمنان داخلی و خارجی در آتش فتنه میسوخت آرمان وظیفه خود دانست که از مردم و بیت المال در مقابل این آشوب طلبان محافظت نماید و در این مسیر بسیار زود شربت شهادت را از دست اباعبدالله الحسین نوشید.
برشی از کتاب «آرمان عزیز»:
چشممان به جاده و اطرافش بود که احساس کردیم به همان جایی رسیدهایم که صندل آرمان افتاده پیاده شدیم. با کمی جست و جو توانستیم صندل را پیدا کنیم. خواستیم به محل قرار با دوستان برگردیم که چشم آرمان به حمامی که آنجا ساخته بودند افتاد. پیشنهاد داد یک حمام درست و حسابی برویم. میگفت دیگر حمامی به این خوبی نصیبمان نمیشود. حمام خوب و تمیزی بود و دوشهای زیاد با تجهیزات کامل داشت. یک بسته شامل شامپو صابون و حوله هم به زائران میدادند. رفتیم زیر دوش و حمام کردیم. آرمان زیر دوش مرتب داد میزد: «زوار محترم غسل زیارت حرم مطهر ابا عبد الله فراموش نشه » به او گفتم: «بابا همه فهمیدن چیه مرتب مثل پیام بازرگانی هی این جمله رو تکرار میکنی؟» گفت: «غسل زیارت ثواب داره و مستحبه اگه کسی یادش رفته باشه و با صدای من به یاد غسل بیفته و انجام بده من هم توی ثوابش شریکم این بده؟» از حمام خارج شدیم و پس از آن یک لیوان شربت آب لیموی تگری هم به ما دادند که خیلی چسبید. به سمت محل قرار با دو هم سفرمان راه افتادیم وقتی رسیدیم آنها از دیرکردن ما گله داشتند. ماجرا را برایشان تعریف کردیم.