شناسه
نام: حسن
نام خانوادگی: باباییان
نام پدر: شیرعلی
نام مادر: خانم جان
تاریخ تولد: ۱۳۴۸/۸/۱۱
محل تولد: تهران
سن: ۱۷ سال
تحصیلات: دانش آموز دوم دبیرستان
وضعیت تأهل: مجرد
مسئولیت:
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۶
نحوۀ شهادت: کربلای ۵
محل شهادت: شلمچه
مزار: تهران، بهشت زهرا(س)، قطعه۲۶ ردیف۷۱ شماره۲۱
سایر اطلاعات: برادر شهید مرتضی باباییان
زندگینامه
شهید حسن باباییان یازدهم آبان ۱۳۴۸، در تهران چشم به جهان گشود. او تا دوم متوسطه در رشته علوم انسانی درس خواند. وی که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافته بود، بیست و ششم دی ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهید شد. برادرش مرتضی نیز شهید شده است.
وصیتنامه
فرازی از وصیتنامه شهید حسن بابائیان
بسم رب الشهدا و الصدیقین
و الذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فى سبیل و قاتلوا و قتلوا لا کفرن عنهم سیئاتهم و لادخلنهم و جنات تجرى من تحتها النهار ثوابا من عندالله و الله عنده حسن الثواب.
«آل عمران ۱۹۵»آنان که از وطن هجرت نمودند و از دیار خویش بیرون شدهاند در راه خدا رنج کشیده و جهاد کرده و کشته شدند همانا گناهان ایشان را درپوشانید و آنها به بهشتها درآوریم که زیر درختان آن نهرها جارى است این پاداشى است از جانب خدا….
بنابر مسئولیتى که بر دوش هر انسانى گذاشته شده باید این مسئولیت را که پاسدارى از خون هزاران شهید و مجروح بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان که سرنوشت همه انسانها در دست اوست و با سلام و درود فراوان به خاتم پیامبران و اهل بیتش و با سلام و درود بر منجى عالم بشریت مصلح جهانى آقا امام زمان (عج) و نائب بر حقش پیر جماران فرزند زهرا (س) امام خمینى پدر تمام فرزند شهداء و با سلام بر خانواده شهدا که فرزندان خود را در راه اسلام اصیل از دست دادهاند بنا به مسئولیتى که بر دوش هر انسانى گذاشته شده است باید این مسئولیت را که پاسدارى خون هزاران شهید و مجروح و معلول است به انجام رساند.
بنابراین مسئولیتى که داشتم براى رضاى الله و براى پاسخ دادن به نداى هل من ناصر ینصرنى حسین (ع) به جبهه رفتم و به خدا ننگ مىدانستم که ساکت بنشینم و به نداى امام و رهبرى لبیک بگویم به خدا خجالت مىکشیدم که در خانه بنشینم و هجرت پایان را نظارهگر باشم و این بود که طریق عشق را پیدا کردم و آخر به منزلگه مقصود رسیدم که منطق شهید سوختن و روشن کردن است.
اما افسوس و صد افسوس که سالها عمر یک سرى از ما گذشت ولى هنوز مانند آب راکد هستیم زیرا تا به حال از این همه نعمتى که خداوند داده شکر نکردهایم و لحظهاى به سخنان امام خود توجهى نداشتیم حق ولى فقیه و رهبرم را اداء کنم اى کاش مىتوانستم مفهوم گریههاى نیمه شب امام را درک کنم اى کاش دردى از دردهاى این مردم معصوم را درمان مىکردم و اى کاش مىتوانستم حق محبتهاى دوستان را اداء مىکردم خدایا هر کدام از برادران که در جبهه به شهادت مىرسیدند مىدانى که خدایا زخمى بر قلبم بجا مىگذاشتند تا جایى که خدایا تقاضاى مرگ مىکردم و تنها وصایا و هدف آنها بود که مرا آرامش دیگر مىبخشید.
اما سخنى دارم با مادرم سلام بر تو اى مادر که بهشت زیر پاى توست ، سلام بر تو اى مادر که فرزند خود را خود راهى کردى بخدا قسم که اى دشمنان اسلام نظاره کنید این قهرمانى مادرانى که فرزندان خود را به جبهه مىفرستند و خود هیچ دریغى از لحاظ جانى و مالى ندارند آرى مادر جان یادم مىآید که هر شب و روز به من مىگفتى تو باید به جبهه بروى تا دشمن فکر نکند ما مادران شهید داده فرزندان دیگر خود را به جبهه نمىفرستیم بلکه حاضریم حتى خودمان جان فداى امام و اسلام کنیم مادر جان این سخنان را با اشک و خون خود مىنویسم.
امروز خون شهیدان بدست شماست کمى سستى و ضعف در کار ما ،بدانید در پیشگاه خداوند تبارک و تعالى و همه خونهاى پاک جوابگو باید باشیم و همین فریاد الله اکبر بود که همه دشمنان و ابرقدرتها را به ستوه در آورد و با این مسئولیت به جبههها بروید چون امام زمان در کنار سربازان است و هر چه میتوانید خودسازى کنید.
مادر جان مرا ببخش که نتوانستم زحماتى را که براى من کشیدى جبران کنم مىدانم که اگر من به شهادت برسم تو خود گریهاى که مىکنى بیاد شهداى کربلا و آقایمان حسین (ع) است و مىخواهم ببینم که در مجلس عروسى من چگونه از میهمانان پذیرائى مىکنى.
اما سخنانى با برادرانم و خواهرانم :
شما اتکاء به خدا کنید و اخلاصتان و ایمانتان را قوى کنید و جمهورى اسلامى را که یک فریضه است حفظ کنیم بر همه ما و ما اگر چنانچه این فریضه را بدرستى بخواهیم انجام دهیم باید همه با هم همراه باشیم بر همه ما واجب است دفاع از اسلام دفاع از جمهورى اسلام که بستگى دارد به وحدت و ما هر چه داریم در توان بگذاریم تا صحبت امام بر زمین نماند و باید بر دشمنان بتازید تا آنها را از صحنه روزگار بردارید.
و اى خواهرانم خواهش مىکنم حجابتان را حفظ کنید زیرا حجابتان از خون ما برندهتر است و مشتى بر دهان بىحجابان و دشمنان اسلام است.
اى خواهرانم مانند زینب صبر – شجاعت – ایمان و تقوى داشته باشید و بر سختىها غلبه کنید.
اى برادرانم و اى بسیجیان خواهش مىکنم که جلوى این اوباشهائى که مىخواهند به خواهر و مادرمان نگاه کنند بگیرید و تا میتوانید به خانوادههاى شهدا و مجروحین و اسرا سر بزنید و آنها را تنها نگذارید و دعاى کمیل و نماز جمعه و جماعت شرکت کنید و لازم است که بگویم از بسیج خواهش مىکنم پذیرششان قوى باشد و جوانان را جذب کنند.
و به شما مىگویم بجبههها بیاید که جاى انسان سازى است بیاید نگذارید خون شهدا پایمال شود و پرچم اسلام بر زمین بیفتد اى جوانان به جبههها بیائید و ثابت کنید که ما مرد جنگ هستیم و اثبات کنید که ما مثل حسین وارد جنگ شدیم و مثل حسین به شهادت مىرسیم امروز مسئولیت شما سنگین است.
در آخر از تمام دوستان و آشنایان حلالیت مىطلبم و از آنها مىخواهم که فقط مرا دعا کنند تا خداوند از گناهان ما درگذرد.
«امام را دعا کنید»
خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار
کربلا رفتن خون مىخواهد از خیل دلاوران گسستن نتوان با روح خدا عهد شکستن نتوان برخیز که یاران حسین در سفرند جنگ است برادران نشستن نتوان
حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست
التماس دعا