شهید مصطفی احمدی روشن

شناسه

نام: مصطفی
نام خانوادگی: احمدی روشن
نام پدر: رحیم
نام مادر: صغرا
تاریخ تولد: ۱۳۵۸/۶/۱۷
محل تولد: همدان
سن: ۳۲ سال
تحصیلات:
وضعیت تاهل:
مسئولیت:
تاریخ شهادت: ۱۳۹۰/۱۰/۲۱
محل شهادت: تهران، خیابان گل‌نبی
نحوۀ شهادت: ترور توسط ضد انقلاب
مزار: تهران، چیذر، امام زاده علی اکبر

زندگینامه

شهید مصطفی احمدی روشن در تاریخ هفدهم شهریورماه ۱۳۵۸ در شهر همدان چشم به جهان گشود. جد پدری وی ملا مصطفی همدانی و جد مادری اش آیت الله مهدی مهدوی ( از وعاظ معروف یزد) هستند. پدر مصطفی (حاج رحیم)، از درجه‌ داران شهربانی وقت بود. مصطفی دوران کودکی را در محله امامزاده عبدالله محله ای که جد پدری مصطفی نیز در آنجا ساکن بود و دوران نوجوانی را در محله امامزاده یحیی گذراند.

دبستان مینو در شهر همدان میزبان دوره تحصیلات ابتدایی و مدرسه راهنمائی خیام محل گذراندن دوران راهنمائی مصطفی بود. تیزهوشی و استعداد بالای مصطفی باعث شده بود که در طول سال همیشه نمرات معدل بالایی داشته باشد.

او به شیک پوشی و تمیز و مرتب بودن خیلی اهمیت می داد.

احمدی روشن دوران دبیرستان را در مدرسه ابن سینای همدان گذراند دبیرستانی که تا قبل از مصطفی ۸۴ شهید تقدیم انقلاب اسلامی مردم ایران کرده بود و مصطفی شد هشتاد و پنجمین شهید دبیرستان ابن سینا! تحصیل در دبیرستان ابن سینای همدان مقارن با زنگی خانواده اش در منزل پدری در منطقه پردیس بود. بر مکانیکی تسلط خوبی داشت و به اذعان مادرش حقیقتا کمک حال خوبی برای پدر بود.

در سال ۱۳۷۷ در دومین مرتبه شرکت در کنکور صرفا” با حضور در مدرسه و بدون هیچ کلاس کنکوری فقط با حضور در مدرسه موفق به قبولی در رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف تهران گردید. کسب رتبه ۷۲۹ در کنکور ضمن خوشحال کردن خانواده مصطفی را وارد برهه جدید از زندگی کرد.

وی در کنار تحصیل علم در فعالیت های فرهنگی و مذهبی نیز حضور فعال داشت در دانشگاه مسئولیت معاونت فرهنگی بسیج را بر عهده داشت و بعدها کانون نهج البلاغه را در این دانشگاه تاسیس کرد.

در دوران تحصیل در دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جداسازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام شد، همکاری داشت و چندین مقاله ISI در مجلات معتبر علمی جهان به چاپ رساند.

در بهمن ۱۳۸۳ زندگی مشترکش را با هم دانشگاهی خود خانم فاطمه بلوری کاشانی آغاز نمود در ابتدا به مدت ۹ ماه را در کاشان گذراندند، که علت این انتخاب نزدیکی شهر کاشان به نطنز بود. بعد از آن به پیشنهاد مادرش به تهران نقل مکان کردند ولی همچنان به نطنز رفت آمد می کرد.

حاصل زندگی مشترک کوتاهش یک پسر به نام علیرضا است که در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان در ۱۲ مهر ماه ۱۳۸۶ به دنیا آمد.

این دانشمند هسته‌ای در کارش بسیار جسور و جدی و بسیار شجاع بود.

این نخبه جوان در ساعت ۸:۱۹ صبح روز چهارشنبه ۲۱ دی ماه ۱۳۹۰ در حین عزیمت به محل کار در لباس عزای اربعین اباعبدالله الحسین (ع) بر اثر انفجار یک بمب مغناطیسی که توسط یک موتور سوار به ماشین او متصل شد، در خیابان شهید داود گل نبی بعد از دانشگاه علامه نرسیده به میدان کتابی به همراه راننده اش شهید رضا قشقایی به فیض شهادت نائل آمد و مزد مجاهدت های خاموش خود را از حضرت حق دریافت کرد.

وصیتنامه

چه گویم که در کوچه آقا امام حسن علیه‌السلام چه دید؟! چه گویم که علی علیه‌السلام ۲۵ سال چه کرد؟ چه گویم که نطفه‌ی حکمیت در چه روزی بسته شد؟‌

چه گویم که فرق علی را در دوشنبه‌ی منحوس شکافتند یا در ۲۱ رمضان ۴۰ (هـ .ق)؟ چه گویم که در چه روزی جگر پاره پاره بر تشت ریخت؟ چه گویم در چه روزی سری را به نیزه کردند؟ چه گویم که در چه روزی پایی را از زیر ناقه با زنجیر بستند؟

چه گویم که چه روزی بود که باقر علیه‌السلام را به شهادت رساندند؟‌چه گویم که چه روزی صادق علیه‌السلام را به شهادت رساندند؟‌چه گویم که چه روزی بود که مردی در زندان دعای موت را زمزمه می‌کرد؟ چه گویم که چه روزی بود آن روز که مردی به یاد جدش خود را بر روی خاک‌ها غلتاند و می‌گفت “یا جداه”؟

چه گویم که چه روزی بود که مردی جگرش می‌سوخت و فریاد می‌زد ولی آکله الاکبادی حرف می‌زد که صدایش را نشنوند؟

چه گویم شمس دهم چگونه سرخ فام غروب غریبانه کرد؟

چه گویم که مردی با ۱۸ سال سن مثل مادر قد خمیده‌اش در خون غوطه خورد؟

و چه گویم درباره‌ی مردی که در سرداب مقدس از گناهان شیعه به خدا استغفار می‌کرد؟

هرکس به طریقی دل او می‌شکند / بیگانه جدا دوست جدا می‌شکند

بیگانه اگر می‌شکند باکی نیست / از دوست بپرسید چرا می‌شکند

در طول کل تاریخ بشریت شاید فقط چندسالی دنیا به خود حکومتی الهی دیده باشد و آن پس از حکومت و پادشاهی سلیمان و داوود، ده سال حکومت حضرت رسول در مدینه و ۵ سال حکومت حضرت امیر علیه‌السلام و چند ماه حکومت امام مجتبی علیه‌السلام می‌باشد و دیگر تاریخ در طول ۱۴۰۰ سال طلوع اسلام حکومتی با پایه و اساس الهی به خود ندیده است.

تا اینکه انقلاب ما به وقوع پیوست. در حدود نیم میلیون شهید خون خود را ارزانی این نهال کردند تا پابرجا بماند و بعد آن‌را به نسل انقلاب که تقریباً پس از سال ۵۷-۵۸ به دنیا آمدند سپردند و حال آن زمانی رسیده که این نسل از انقلاب برگشته است. روگردانده چرا؟

بسیاری نامردها چهره در نقاب تزویر پوشانده‌اند و خود را خیرخواه مردم می‌دانند. نمی‌گذارند که چشم مردم حقیقت را ببیند.

به گفته‌ی شهید چمران: “وقتی کوس جنگ به صدا درآید شناختن مرد از نامرد آسان می‌شود”. اینان همان‌هایی هستند که وقتی بوی خون به مشام‌شان رسید در هفت سوراخ خزیدند و شانه خالی کردند و حال آمده‌اند و داعیه‌ی انقلاب را دارند، کجا بودید وقتی بچه‌های ما در خون وضو می‌ساختند آیا کور بودید و ندیدید؟

حال به گورستان بروید و ببینید تاریخ بشریت تا به حال مانند این همه جوان ما دیده است که غالباً با سنی حدود ۱۸-۲۲ سال خود را در کام مرگ انداختند، حال مجالس که برای شهدا برگزار می‌شود خالی است.

به خدا که همه‌ی این‌ها جواب دارد. چرا نمی‌دانید که بزرگ‌ترین نعمت را خدا به ما داده است که در حکومتی الهی زندگی می‌کنیم به رهبری ولایت فقیه. گوشتان را باز کنید و بشنوید سخن،‌ سخن‌گوی آمریکایی که گفت:‌ “اگر ما جایگاهی به‌عنوان ولی فقیه را بر زورق تردید بنشانیم بزرگ‌ترین بار را از دوش خود برداشته‌ایم” آیا حالا اگر کسی با این اصل مخالفت دارد جیره خور امریکا نیست؟

از طرفی با عمال داخلی ما را تحت فشار قرار داده‌اند از طرفی با محاصره‌های اقتصادی گلوی ما را می‌فشارند و با این دو اصل مردم را در مضیقه قرار داده‌اند تا از انقلاب روگردان شوند.

و ای‌کاش مردم می‌توانستند بدانند که چه کسی خیرخواه آنان است، چپی‌ها داعیه‌ی اصلاح‌طلبی دارند، راستی‌ها نیز داعیه‌ی صاحب انقلابی را دارند و به امیرالمؤمنین قسم که هیچ کدام خیرخواه مردم و انقلاب نیستند و همه به منافع خود می‌اندیشند.

امام خمینی‌(ره) فرمودند: “پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به انقلاب آسیبی نرسد” و حال من تصمیم گرفته‌ام در آخرت و پل صراط با کسانی که مخالف انقلاب و ولی فقیه هستند روبرگردانم.

اما کار مهم و سختی که بر دوش ما نهاده شده این است که با این تحریفات مبارزه کنیم و کار ما شاید به مراتب مهم‌تر از کار شهداست که اگر انقلاب از این وهله خارج شود ما هم پاسدار انقلاب بوده‌ایم و هم پاسدار خون شهدا و شاید اجر و ثواب ما بیشتر از آن‌ها باشد. و این ممکن نیست غیر از این‌که به طور کامل پشتیبان ولی فقیه باشیم که فرموده‌ی حضرت صاحب‌الزمان می‌باشد.

و این استدلال را به قول حضرت امام‌(ره) بعضی‌ها نمی‌دانند و اگر دانسته باشند و با ولی‌ فقیه مخالفت کنند مرتد هستند، حال می‌فهمیم چرا امام زمان (عج) ظهور نمی‌کنند. چون واقعاً که دین چیزی جز بر روی زبان‌ها نیست و یقیناً در قلوب و دل‌ها نیست. حال اگر مهدی(عج) ظهور کند مردم باز هم یادشان می‌رود و حال بیا و بگو مردم این مهدی است که ۱۴۰۰ سال ضجه زدید که بیا بیا…

خدایا ما را در امتحانی سخت‌تر از این قرار مده، ‌بسیار دعا کرده‌ام که ای کاش جزء‌آن ۳ تن بودم [که] با علی‌علیه‌السلام ماندند ولی کمتر دعا کرده‌ام که ای‌کاش در آن زمانه می‌زیستم چون با خواندن تاریخ [و] کمی تعقل دریافتم که ما مرد امتحان نیستیم.

کتاب

تصاویر

برچسب

سایر مطالب

پیمایش به بالا