شناسه
نام: محسن
نام خانوادگی: اسدی
نام پدر: امین
نام مادر:
تاریخ تولد: ۱۳۵۲/۵/۱۶
محل تولد: تهران
سن: ۳۲ سال
تحصیلات: دیپلم
وضعیت تاهل: متاهل- دارای ۱ فرزند
مسئولیت: محافظ سردار شهید احمد کاظمی
تاریخ شهادت: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹
محل شهادت: شمال غرب ارومیه
نحوۀ شهادت: سقوط هواپیمای c130
مزار: تهران، بهشت زهرا(س)
زندگینامه
شهید محسن اسدی در شانزدهم مردادماه ۱۳۵۲ در یکی از محلههای جنوب شرق تهران چشم به جهان گشود. او مداح و ذاکر اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بود و نسبت به بیبی دو عالم حضرت زهرای اطهر (سلام الله علیها) ارادتی خاص و ویژه داشت. همه او را به خوش خلقی و حسن رفتار میشناختند. در بسیج پایگاه شهید علی محمدی مسجد همت آباد بسیار فعال بود.
محسن بعد از اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۷۳ با خانم علیزاده ازدواج نمود و حاصل این زندگی پسری است به نام ایمان.
در سال ۱۳۷۶، جذب سپاه شد و در دانشگاه امام حسین(ع) مشغول به کار گشت. در سال ۱۳۷۷، به پادگان انصار الحسین(ع) منتقل شد و بعد از آن به مدت پنج سال به عنوان محافظ و راننده سردار احمد کاظمی در نیروی هوایی به خدمت خویش ادامه داد.
محسن اسدی، افسر همراه فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران اسلامی، در نوزدهم دی ماه ۱۳۸۴ در منطقه عملیاتی شمال غرب ارومیه در حال پرواز با فالکن به علت نقص فنی هواپیما به همراه جمعی از فرماندهان سپاه پاسداران سقوط کردند و به شهادت رسیدند.
وصیتنامه
فرازی از وصیتنامه شهید محسن اسدی
خدا را شکر که به واسطه ولایت امیرالمؤمنین دینم کامل و نعمتم جامع گردید
شکر خدا را که به من منت نهاد و خاک مرا از دیاری برگزید که در آن دین مبین اسلام بنیان گذاشته شد و رسالت نبوی و ولایت علوی در آن تحقّق یافت و سپاسگذارِ خدای واحدی هستم که مرا شهید مطلقه علیبنابیطالب (ع) گرداند
با عرض سلام و ارادت به ساحت مقدس ولی عصر (عج) و نائب برحقش رهبر معظم حضرت آیتالله خامنهای که خداوند پرچم دست او را به صاحب اصلیاش بدهد. ان شاءالله
اینجانب چند روز گذشته در بهشتزهرا (س) بودم؛ آن دیاری که به تعبیر من (مردآباد) ایران یا تهران است. حالت عجیبی داشتم با خود میگفتم این ملت، عجب امتحانی پس دادند…. در ایران ۸ سال هر روز کنکور میگرفتن و من بیچاره غافل بودم. … البته من شاید یک بار برای دیدن این دانشگاه عظیم به منطقه گیلانغرب در سال ۱۳۶۴ و در سن ۱۲ سالگی رفتم اما چه رفتنی ای کاش خداوند من را هم در این کنکور قبول میکرد
کسانی که اکنون شنونده وصیت اینجانب هستند، در روضهها میگویم ای کاش ما در کربلا بودیم و آقایمان امام حسین (ع) و اهلبیتش را یاری میکردیم. به خدا قسم زمانی نه چندان دور میرسد که آیندگان ما میگویند ای کاش ما در زمان امام (ره) و سیدعلی خامنهای بودیم و او را یاری میکردیم. چه کسانی بودند و او را یاری نکردند. شاید ما هم مثل خیلیهای دیگر در صحرای کربلا مورد بد و بیراه قرار بگیریم. قدر ولایت فقیه را بدانید و نگذارید خدشهای به این ولایت وارد شود که آن وقت دودش اول به چشمان خودمان میرود. این سید را تنها نگذارید…
خدایا به آبروی اهل بیت (ع) مرا شرمنده شهدا و ایثارگران قرار مده و قدحی از جام شهادت از دستان مبارک اربابم به من اعطا گردان که روز به روز سنم بالا میرود و نوشیدن این جام برایم سختتر میشود؛ زیرا در این دنیای فانی دستخوش بازیهای روزمره شدهام.