شناسه
نام: قاسم
نام خانوادگی: گرجی
نام پدر: سلطانعلی
نام مادر: ربابه
تاریخ تولد: ۱۳۴۱/۶/۲۱
محل تولد: شهرری
وضعیت تاهل: متاهل (۱ فرزند پسر)
سن: ۲۴ سال
مسئولیت: مسئول ستاد فرماندهی تیپ زرهی ۲۰ رمضان
تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۱۰
محل شهادت: شلمچه
عملیات: کربلای ۵
مزار: تهران، بهشت زهرا، قطعه۲۶، ردیف۶۷، شماره۲۱
زندگینامه
شهید قاسم گرجی تابستان ۱۳۴۱ در یکی از محلات قدیمی شهر ری به دنیا آمد.
در کودکی و نوجوانی همزمان با کسب علم در ورزش نیز یکی از قهرمانان کشتی بود و بارها مقامهای ارزندهای در محافل آموزشگاهی و جوانان کشور کسب کرد. اواخر دوران تحصیل او با اوج شکلگیری نهضت اسلامی مصادف شد. در اغلب فعالیتهای قبل از انقلاب همچون پخش اعلامیه، نوارهای سخنرانی حضرت امام خمینی (ره)، شعارنویسی و… شرکت فعال داشت.
بعد از پیروزی انقلاب به محض تأسیس کمیتههای انقلاب اسلامی در سن ۱۷ سالگی در کمیته دولت آباد شهرری مشغول خدمت شد. انجمن اسلامی چهارده معصوم (ع) را تشکیل داد که یکی از فعالترین انجمنهای اسلامی در شهرری به شمار میآمد.
او تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و صاحب یک پسر به نام حامد شد. با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد سپاه شده و در امور اطلاعات و تحقیقات سپاه شهرری مشغول فعالیت شد. در سال ۶۲، براساس نیاز مبرم منطقه کردستان، به این خطه هجرت کرد و در واحد بسیج قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع) به عنوان مسئول سازماندهی بسیج مشغول به کار شد. در هشت سال دوران دفاع مقدس حضور چشم گیری داشت. در عملیاتهای دفاع مقدس نظیر «والفجر ۲» (حاج عمران) و «کربلای ۲» و «بیتالمقدس» حضور داشت. در آذرماه سال ۶۵ که مصادف با اولین اعزام سراسری و متمرکز سپاهیان محمد (ص) بود، در بسیج مردم و سازماندهی این اعزام از منطقه آذربایجان غربی و کردستان کوشش چشمگیری کرد. سپس به سمت مسئول ستاد فرماندهی تیپ زرهی ۲۰ رمضان منصوب شد.
وی سرانجام در دیماه سال ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به قلب به فیض شهادت رسید.
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیالحسین و علی علیبن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین(ع)
خداوندا! یاوران حسین(ع) را در این نبرد قوت بده تا بر دشمن زبون فائق آیند. خداونده! فتح و نصرتت را بیش از پیش بر این امت مرحمت فرما زیرا که بحق در این چند سال ثابت کردند دنبالرو راه حسینبن علیاند. بارالها! شهادت فرزندان این امت را در راهت قبول بفرما. آمین یا رب العالمین
خدمت دوستان خوبم عرض میکنم که قدر هم را بدانید، دنیا به هیچکس وفا نکرده و نخواهد کرد. تنها چیزی که باقی میماند، اعمال ماست. قدر این تجمعات دینی و مذهبی و موقعیت خوبی را که در دست ماست بدانید و یاوران خوبی برای امام(ره) بزرگوار باشید. چه روزهای خوبی را در بین شما بودم و درسهای زیادی از کنار شما آموختم؛ ولی این اواخر علاقه شدیدی پیدا کرده بودم در جمع عزیزانی باشم که وقت خود را صرف به جنگ نموده بودند؛ افرادی که برای ملت ما ناشناخته هستند و در واقع به گردن یکایک ملت حق بزرگی دارند. – چه اشخاصی- جداً جا دارد انسان به مقام و ارزش معنوی آنان غبطه بخورد.
گویی آنها از دنیای دیگری به اینجا آمدهاند. همه حالات و رفتارشان ذکر و عبادت خداست. انسان هیچگاه از صحبت کردن آنها سیر نمیشود و همیشه دوست دارد گوش به سخنان آنان دهد. جسمشان گواه ایثار و استقامت در برابر کفر است. در این فرصت، از دوستان عزیزم تقاضا میکنم بیشتر در بین این جبههها حضور یابند و آن را نتیجه سعادت خود بدانند.
پدر و مادر عزیزم، خدا گواه است که علاقه زیادی به شما داشتم. اگر در عمل نتوانستم این را ثابت کنم، مرا ببخشید. همیشه سعی داشتم مایه سربلندی شما شوم و از من راضی باشید. از شما تشکر میکنم که در همه حال مرا راهنما بودید. به خودم میگفتم مگر خانواده من چه چیز کم دارد که به این افتخار نائل شود و فرزندی را در راه خدا هدیه کند. شما را به خدا قسم میدهم در فراق من با بردباری و استقامت به مردم خوش آمد گویید و هیچ نگرانی به دل راه ندهید که خواست خداوند هرچه باشد، همان پیش میآید.
از همسر محترمم کمال تشکر را دارم که به حق در این چند سال مرا یار و یاور بود. از او میخواهم از من راضی باشد و با بردباری و مصلحت خویش به زندگی ادامه دهد و فرزند عزیزمان را چون سربازی فداکار و جانباز برای اسلام تربیت کند و از خداوند برایت تقاضای صبر و استقامت میکنم و امیدوارم مرا فراموش نکنی، در آخر از همه نزدیکان و دوستان خودم- که در این چند سال توفیق خدمتگذاری نداشتم- تقاضای حلالیت میکنم و میخواهم برای این حقیر دعا کنید که به دعای خیرشان شدیداً محتاجم.
ساعت ۹ شب ۱۳۶۵.۰۹.۲۹
والسلام
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی(ره) را نگهدار