شهید عبدالرزاق (رضا) چراغی

شناسه

نام: عبدالرزاق (رضا)
نام خانوادگی: چراغی
نام پدر: ذبیح الله
نام مادر: کلثوم
تاریخ تولد: ۱۳۳۶/۱/۱
محل تولد: ساوه
تاریخ شهادت:
محل شهادت: فکه
عملیات: والفجر ۱

زندگینامه

شهید رضا چراغی سال ۱۳۳۶ در خانواده ای مذهبی و دوستدار اهل بیت (ع) زاده شد. در شش سالگی قدم به مدرسه گذاشت و با استعداد خوبی که داشت، همواره در درسهایش موفق بود. او علاوه بر تحصیل به مطالعات و فعالیتهای مذهبی علاقمند بود و در مجالس مذهبی با شور و اشتیاق حضور می یافت او در شروع انقلاب اسلامی در سال آخر دبیرستان تحصیل می کرد.

در روزهای پیروزی انقلاب خستگی ناپذیر و عاشقانه شب و روز خود را وقف تحقق انقلاب میکرد و در تسخیر مراکز نظامی و دولتی رژیم پرتلاش حضور می یافت.

پس از شروع «غائله کردستان» توسط ضدانقلاب، فوری همراه جمعی از دوستان خود را به مریوان» رساند و در مبارزه با گروهک های محارب از هیچ کوششی دریغ نکرد.

در مدت حضورش در کردستان مدتی مسئولیت جانشین سپاه دزلی و زمانی نیز به عنوان مسئول محور مریوان انجام وظیفه کرد.

مدتی پس از شروع جنگ تحمیلی در کنار دیگر فرماندهان در غرب به مبارزه و فعالیت خود ادامه داد و پس از اعزام تیپ ۲۷ محمد رسول الله ﷺ به جنوب همراه نیروهای تیپ راهی آن جا شد او از اواسط سال ۱۳۶۰ تا اواخر تیرماه ۱۳۶۱، فرماندهی «گردان حمزه را به عهده گرفت.

در عملیات بیت المقدس» از ناحیه پا مجروح شد. پس از بهبودی نسبی دوباره در عملیات مسلم بن عقیل»، به عنوان فرمانده تیپ ۲۷ محمد رسول الله ﷺ با سیزده گردان وارد عمل شد و بار دیگر توان رزمی و فرماندهی خود را به نمایش گذارد.

چراغی در سال ۱۳۶۱ با دختری پاکدامن و متدین ازدواج کرد.

در عملیات والفجر مقدماتی تیپ ۲۷ به لشکر تبدیل می شود و فرماندهی آن را به چراغی واگذار میکنند. رضا در این عملیات لقب شمشیر لشکر میگیرد و اقتدار و استقامت شایسته ای از خود نشان می دهد.

سرانجام در عملیات والفجر ۱ که در منطقه عمومی «فکه» انجام گرفت پس از ابراز رشادت تمام و ایثار و حماسه به شهادت رسید.

وصیتنامه

بسم الله الرحمن الرحیم

ان الله اشتری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُم وأموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهُ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الله فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُون … فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِکُم الذی بایعتُم به و ذلک هو الفوز العظیم.

همانا خداوند از مومنان جانشان و مالشان را خرید و در مقابل سرای بهشت را قرار داد و مومنان می جنگند در راه خدا میکشند و کشته می شوند. پس شاد باشید به معامله ای که سودا نمودید و اینست آن رستگاری بزرگ خداوندا توفیق عطا فرما که از جمله کسانی باشیم که خود بشارت به آنها داده ای که در این معامله شرکت جویند وای که جز تو کس دیگر ندارم. «الهی و ربی من لی غیرک از تو خواهانم که زندگیم را زندگی محمد و مردنم را مردن محمد قرار دهی الهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد

وقتی که در زیارت عاشورا میخوانیم که : یا اباعبدا… إنی سلم لمن سالَمَکُم وحرب لمن حاربکم إلى یوم القیامه» ای حسین له من آشتیم با کسانی که با تو آشتیند و در جنگ و ستیزم با کسانی که با شما در جنگند. زیارت عاشورا چگونه میتوان در هر زمان در کنار گود نشست و دست از یاری فرزندان حسین که بیش از هزار سال در شکنجه و تبعید بسر می بردند فرو بست مگر میشود مسلمان بود و از رسول اکرم تبعیت نمود و دوستدار حسین نبوده باشیم.

تشیع علوی را برگزیده باشیم اما روحانیت را کنار گذارده باشیم. بگذریم، ابدا روحانیت با آن مشخصه های بارزی که در هر زمان داشته از کلینی ها گرفته تا خمینی دانه هر زمان حافظ اسلام بوده اند و انشاء الله تا انقلاب مهدی خواهند بود. اولین سفارش که بعنوان وصیت دارم همین کلمه است روحانیت، آخوند ملا طلبه چقدر این کلمات ارزش دارد و معنا ای همه ی کسانی که سفارشم به گوش و دیده تان خواهد رسید مبادا روحانیت را تنها بگذارید بدانید که تمام تلاش ابر قدرتها در از بین بردن اسلام، روبروی روحانیت قرار دارد شاهد این مدعا را در اسناد لانه جاسوسی بخوانید که چقدر آمریکا از ملا می ترسید. یا یک نمود عینی در همین صد سال اخیر ببینید هر جا کوچکترین حرکت قیامی جنبشی شده با رهبری همین روحانیت بوده، قیام سید جمال الدین اسدآبادی نهضت و جنبش تنباکو قیام میرزا کوچک خان جنگلی قیام شیخ محمد خیابانی، نهضتی که میرزای اول در عراق آغاز نمود و با یک فتوا مردم بابیل استعمار انگلیس را بیرون راندند، نهضت شیخ محمد عبده نهضت اخوان المسلمین با رهبرى حسن البناء و سید قطب جنبش مشروطیت با رهبری آیت الله طباطبائی و بهبهانی و الی آخر تمامی اینها با رهبری روحانیت بوده و دقت این سخن امام را بیاد می آورم که چرا میخواهند این قدرت را بشکنید. شکست روحانیت شکست اسلام است بفکر می افتم که چرا؟ چرا؟

من خود امام عزیز و رهبر انقلاب را هم در یک جریانی بنام روحانیت می بینم نه مانند آن گروه منحرف که امام را تنها می بینند، من استمرار حرکت انبیاء را ولایت فقیه میدانم و باز به شما برادران و خواهرانم گوشزد می کنم که روحانیت را کنار مگذارید. سفارش دوم من درباره سپاه میباشد به عنوان بازوی مسلح ولایت فقیه و روحانیت : باید سپاه آنچنان شود که پاسداران بعنوان فریضه واجب خدمت نمایند نه به عنوان شغل چرا که این دو بازوی ولی فقیه سپاه و روحانیت شغلی ندارد و نباید سپاهی بودن و روحانی بودن را شغل حساب نمود چقدر ابرقدرتها از این سپاه نو پا میترسند چرا که برادر سپاهی به عنوان فریضه وارد سپاه میگردد نه حق مأموریت می خواهد نه فوق العاده بدی آب و هوا بلکه هر کجا که سخت تر باشد وارد می شود که اجرش عظیم تر است. 

قبلا اگر ترس ما از لیبرالها بود که مبادا خط امام را خدشه دار کنند اکنون دیگر لیبرالها به زباله دان تاریخ افتاده اند و انقلاب سوم هم پیروز شد. منافقین که در تدارک بودند که پس از حیات امام نهضت را منحرف نمایند زودتر روی آب آمدند و رو در روی ملت مسلم قرار گرفتند، تلاش تمامی شما باید این باشد که ریشه منافقین بدتر از کفار را بر کنید و در این صورت آمریکا باید تا صدها سال گورش را گم کند و دست از ایران بشوید و منتظر باشد که دیگر ما به سراغ او برویم. پدر و مادرم از اینکه زحمات بسیار در تربیت فرزندتان کشیدید، امیدوارم که خداوند اجرتان را افزونتر دهد من خود به یاد دارم که قرآن را در دامان مادرم فرا گرفتم و با بیل پدرم رنجها را چشیده ام.

پدر جان تو خود بهتر میدانی که دنیا دار فناست و آخرت مسلماً بهتر است و باقی که : «الدنیا دار الفناء و الاخره خیر وابقى مادر جان سفارشی که بشما دارم در مورد خواهرم است که دلم می خواست ایشان بعد از تمام کردن کلاس نهم به قم برود انشاء الله کاری کن که او این عمل را انجام دهد و سفارشی عظیم تری که به شما دارم که مادرم چون خودت فرزند یک روحانی بوده ای دلم می خواهد که تو مرا بخاک بسپاری و حتی پدرم خاک و گل بروی قبرم بریزد تا همه بدانند که شما سرشار از شوق هستید و ایمان فامیل بداند که باید فرزند بدهد و ابرقدرتها بدانند که با شهید دادن خانواده ها حرکت انقلاب تندتر می گردد و چرخهای آن سریعتر کتابخانه ای که دارم بعد از این علی آقا پسر خاله ام کتابخانه را یکدست نماید، کتابهای منحرف را من تنها برای تحقیق آنجا گذاشته ام و هدف دیگری در کار نبوده این کتابها را پسر خاله ام که میدانم با من هم خط بوده بردارد و در جای مناسب استفاده کند و در اختیار خواهرم و برادرم

و بقیه قرار دهد. خدمت برادرم عباس آقا پس از برگشت سلام برسانید، دلم میخواهد که ایشان در سپاه پاسداران خدمت نماید چرا که محیط قابل رشد برای فرزندان انقلاب است و مسئولیت خواهر و برادر و فرزندان خواهر و برادرانم را به عهده ایشان میسپارم.

علاقه مندم که انشاءالله شما کتابهای استاد شهید مرتضی مطهری را به آنها بیاموزید و خط فکری و سیاسی شهید مظلوم بهشتی را بیان کنید و به آنها یک رشد بنیادین بدهید. پس انداز من از دوسال معلمی که داشتم و مدت زمانی که در سپاه بودم پیش دایی ام میباشد از این پس انداز چون چند سالی است که پدر و مادرم به مشهد نرفته اند زیارت مشهد بروند و بقیه اش هم تصمیمش با پدرم میباشد.

ضمنا موتوری هم در تهران دارم تصمیم در مورد موتور را به عهده حاج آقا پرورش می گذارم.

وصیتهای زیادی در زمانهای مختلف نوشته ام این وصیت را که کاملتر از همه می دانم و فقط کافی است همین را عمل نمائید. در خاتمه آخرین کلمات را به نگارش در می آورم برادران فقط باید به فکر اسلام بود و بس و برای یاری اسلام باید اکنون از روحانیت و سپاه یاری جست و امام را یاری کرد و باید بدانیم که به قول قرآن ما عندکم ینفد و ماعند ا… باق ما تنفقوا من شیء فی سبیل …. یوف علیکم

درود بر شهیدان اسلام بخصوص شهید مظلوم شهید آیت ا… بهشتی. برقرار باد پرچم اتحاد جماهیر اسلامی به رهبری امام خمینی (ره)

تصاویر

برچسب

سایر مطالب

پیمایش به بالا