شناسه
نام: سید رحمت الله
نام خانوادگی: میرتقی
نام پدر: سید فخرالله
نام مادر: سیده معصومه
تاریخ تولد: ۱۳۳۷/۳/۱
محل تولد: ساوجبلاغ
سن: ۲۵ سال
تحصیلات: دیپلم مکانیک
وضعیت تاهل: متاهل (دارای ۳ فرزند)
مسئولیت: فرمانده گردان
شغل:
تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱/۲۲
محل شهادت: فکه
نحوۀ شهادت: دفاع مقدس
مزار: کرج، امامزاده محمد
زندگینامه
شهید سید رحمت الله میرتقی در تاریخاولین روز از آخرین ماه بهار سال ۱۳۳۷ در خانواده ای سادات و معتقد در شهر کرج دیده به جهان گشود.
دوره های تحصیل را یکی پس از دیگری با موفقیت به اتمام رسانید و موفق به اخذ دیپلم در رشته مکانیک گردید و بعد از آن به کار پرداخت. در سن ۲۰ سالگی با ازدواج نمود که ثمره این ازدواج دو پسر و یک دختر می باشد.
در قیام های مردمی بسیار فعالیت می کرد تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید. پس از مدتی آموزش فنی و نظامی به سپاه پاسداران پیوست.
با شروع جنگ تحمیلی به سوی جبهه های نبرد شتافت. وی در دوران جنگ، مسئولیتهای مختلفی داشت:
۱- محقق اطلاعات ناحیه کرج در سال ۵۸ – عضویت رسمی
۲- مسئول تدارکات بسیج ناحیه کرج
۳- مسئول دسته رزمی جبهه سرپل ذهاب ذهاب در سال ۵۹
۴- معاون گردان حبیب ابن مظاهر (ع)
۵- فرمانده گردان پیاده تیپ حضرت رسول (ص) در سال ۶۱
۶- فرمانده گردان پیاده یاسر – لشگر۲۷ محمد رسول الله (ص)
تا اینکه سرانجام در ۲۲ فروردین ۱۳۶۲ به درجه رفیع شهادت نایل گردید و پیکر مطهرش در کربلای فکه به جای ماند.
وصیتنامه
خدایا عاشقم عاشقترم کن سر و جانم فدای رهبرم کن
خدایا از تو می خواهم که دعای مرا مستجاب فرمایی و مرا به شهادت برسانی و غیر از این هیچ ارزوی دیگری ندارم پروردگارا از گناهانم در گذر و اگر تو در نگذری به کی رو اورم من غیر از تو کسی را ندارم که با او درددل نمایم و تنها تو تکیه گاه من هستی و تمام امید من تو هستی منی می دانم بنده خوبی برایت نبودم می دانم گناه زیاد کردم می دانم جای من در اتش جهنم است ولی هیچگاه از درگاه تو ناامید نبوده ام و همیشه به تو توکل نمودم، پروردگارا مرا یاری ده تا بتوانم بنده خوبی برایت باشم، خدایا یاریم ده تا بتوانم یک سرباز نمونه باشم و در فردای قیامت سربلند جلوی مادرم فاطمه زهرا (س) باشم . خدایا به من شناخت کامل عطا کن تا بتوانم نعمتهای تو را شکرگزاری نمایم و از ان دسته از پیروانت باشم که از نعمتهای تو سپاسگذاری نمایم و شهادت می دهم خدا یکی است و شریکی ندارد و محمد(ص) آخرین پیامبر و فرستاده اوست و بعد از پیامبر خاتم حضرت علی و ۱۱ فرزندش فرستاده خدا که فرزند ۱۲ حضرت مهدی در غیبت کبری به سر می برد و امیدوارم به زودی ظهور نماید و در رکاب ان حضرت باشم و در غیبت ان حضرت پیشوا و رهبرم حضرت امام خمینی است اوست که ما را از خواب گران بیدار نموده و دوباره زنده کرد اوست که زندگی کردن را به ما اموخت اوست که ما را از زیرسلطه ابرقدرتها نجات داد و همه عالم گفت او تنها امید مستضعفان می باشد و من به چنین رهبری افتخارمی کنم و بر این افتخار می بالم.
پدر جان از دست من رنج بردی و میدانم مرا بزرگ کردی تا از ان استفاده ببری ولی شما را دعوت به صبر می نمایم زیرا من امانتی از طرف خدا پیش شما بودم و حال خدا امانت خود را می گیرد پس دادن امانت نباید شما را ناراحت کند بلکه باید خوشحال باشی زیرا این امانت را خوب تحویل خدا دادی در شهادت من گریه نکنید زیرا از ان شهیدان خجالت می کشم زیرا بدنهای تکه تکه شان در دشتهای پهناور ایران افتاده و خانواده اش از ان خبری ندارند و تا حال چشم انتظار انان می باشند و به خدا توکل کن کودکانم را خوب تربیت کنی و به امام بگویی که اینها دست پرورده من می باشند تا بتوانی در روز قیامت سربلند باشی، پدر جان نکند در جمع امت حزب اله و در جمع خانواده شهدا گریه کنی خوشحال و خندان باش، میدانم دلت می سوزد ولی اگر خواستی گریه کنی در منزل در خلوتگاه گریه کن زیرا اگر در جمع مردم گریه کنی دشمنان شاد می شوند ، و این ضربه ای بر پیکر اسلام است چنان شاد و خندان و استوار و مقاوم باش که وقتی دشمنان شما را ببینند دلتنگ و غمگین باشند و همیشه پیرو خط امام باش و طرفدار روحانیت مبارز و اگاه و متعهد باش، همین ها بودند و هستند که اسلام را زنده کرده و زنده نگه می دارند.
مادرجان می دانم زحمات بسیاری برایم کشیدی و من نتوانستم فرزند خوبی برایت باشم اما امیدوارم که اخرت را خدا بدهد و امیدوارم که از تقصیر گناهانم بگذری و مرا حلال کنی زیرا اگر حلال نکردی تمام اعمالم هیچ و پوچ می باشد.
مادرم دلم می خواهد در انظار مردم بی تابی و گریه و زاری نکنی و در ان هنگام به یاد حضرت زینب بیفتید که او در یک روز ۷۲ تن داغ دید ولی در برابر دشمنان چنان مقاوم و استوار ایستاد و خطبه خواند که کاخ یزید را از هم پاشید .
مادرجان به یاد شهید مظلوم بهشتی باش که چنان بدنش را تکه تکه کردند و به یاد شهید بزرگ برادر رجایی و باهنر باش که چگونه در برابر ظلم ایستاد و جانش را فدای اسلام نمود.
به یاد شهدای انقلاب و شهدای جنگ تحمیلی و شهدای محراب باش و ببین که چگونه بدن شهید دستغیب را تکه تکه کردند و بدن شهید مدنی ان مرد بزرگ که در برابر خط کفر یعنی شریعتمداری ایستاد و بدنش را پاره پاره کردند صبور و بردبار و خونسرد باش و گریه و زاری نکن و در برابر انر خدا مطیع باش و هر چه خواست اوست رضا باش و همیشه امام را دعا کن و از خدا بخواه تا انقلاب مهدی این پیر جماران را برای شما نگه دارد و همیشه طرفدار روحانیت مبارز و اگاه باش.
برادران عزیز میدانم نتوانستم برادری شایسته برای شما باشم و من به شما افتخار می کنم و احتیاجی به پند و اندرز به شما نیست زیرا از من بهتر امام و انقلاب را درک کردید و به سهم خودتان دین خود را به این جمهوری ادا کرده اید و همیشه به یاد خدا باشید و از این دولت انقلابی و زحمتکش قدردانی کنید.
همسرم شاید شوهر خوبی برایت نبودم اما از خدا می خواهم که ترا در زندگی پیروز و موفق بگرداند و اگر شبها و روزها به منزل نمی امدم در سپاه خدمت می کردم و می دیدم که برادرانم در جبهه میجنگند و شهید می شوند و خون می دهند دلم راضی نمی شد که بیایم درمنزل و در کنار فرزندانم باشم زیرا فرزندانی را دیدم که شبها به بهانه پدر که در جبهه بود گریه می کردند و پدر پدر می کردند هیچگاه دلم راضی نمی شد و از خدا می خواهم که اسلام را به پیروزی نهایی برساند و پرچم اسلام را در تمام اقصی نقاط جهان به اهتزاز در آورد. فرزندانم را خوب تربیت کن و آنان را در آینده یا به حوزه علمیه قم و یا به سپاه بفرست و اگر خواستی گریه کنی حضرت زینب را به یاد آر و دلت را به خدا بسپار و به او توکل کن و از او یاری بخواه تا در زندگی زنی نمونه و خوب باشی.
پدر جان اگر خدا شهادت را نصیب من کرد مرا در امامزاده محمد دفن کنید اگر خواستید به جای عزاداری شادی کنید میوه و شیرینی به مردم بدهید و به مردم بگویید که به شما تبریک بگویند دوست دارم هنگام دفن و کفنم لباس سپاهی که ارم سپاه دارد بر تنم کنید و پوتینهایم را نیز واکس زده و به پایم کنید و چشمهایم را باز بگذارید تا مردم فکر نکنند با چشم بسته راه را انتخاب کرده ام باید بدانند با چشم باز راه خود را انتخاب کرده ام. دوست دارم هنگام دفن کردنم چنان با شهامت و صبور باشید و محکم به روی پای خود بایستید و هنگام ناراحتی خدا را به یاد آورید.نکند دربرابر مردم، امت شهید پرور ،خانواده شهدا، گریه و زاری بکنید.
خواهرانم حجاب خود را حفظ کنید زیرا حجاب شما مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلام می باشد کتابهای شهید مطهری و شهید بهشتی را زیاد بخوانید و دعای کمیل و نماز جمعه زیاد بروید و به نماز اهمیت بسیار بدهید همیشه و در همه جا از امام و دولت مکتبی و رئیس جمهور مکتبی و رئیس مجلس مکتبی دفاع کرده و از آنان پشتیبانی نمایید و به حزب جمهوری اسلامی کمک کرده و تا آن زمان که درخط ولایت فقیه باشند از آنان دفاع کرده و اگر کمکی توانستید به این حزب نیز کمک نمایید افراد و دوستان و فامیلهایی که در خط این انقلاب نیستند حق شرکت در تشییع جنازه مرا ندارند و همیشه در کارهایتان خدا را در نظر بگیرید.
“خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار”
“به امید زیارت کربلا و قدس عزیز”
“سیدرحمت اله میر تقی”
۱۴ آذر ۱۳۶۱ ساعت ۱۱ شب