شهید حسین امیدورای

شناسه

نام: حسین
نام خانوادگی: امیدواری
نام پدر: مهدی
نام مادر:
تاریخ تولد: ۱۳۶۵/۲/۱۰
محل تولد: تهران
سن: ۲۹ سال
تحصیلات: دیپلم انسانی
وضعیت تاهل: مجرد
مسئولیت:
تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۲۱
محل شهادت: شادآباد
نحوۀ شهادت: جنگ با گروهک داعش
مزار: بهشت زهرا (س)

زندگینامه

شهید حسین امیدواری اردیبهشت ۱۳۶۵ پا به عرصه وجود گذاشت. وقتی ۸ ساله بود، همراه خانواده به میدان معلم یافت‌آباد نقل مکان کردند و حسین عضو بسیج مسجد علی ابن موسی الرضا(ع) شد و مدتی هم در کانون قرآن مسجد مشغول فعالیت شد. حسین در خانواده‌ای پرجمعیت به دنیا آمد و ۱۱ خواهر و برادر داشت. آخرین پسر این خانواده بود و گوش به فرمان پدر و مادر. آنها را احترام می‌کرد. قرآن‌خوان بود و هر روز مسجد می‌رفت و در کلاس‌های قرآن شرکت و قرآن تلاوت می‌کرد. دوران کودکی حسین در محله امامزاده زید(ع) گذشت. از همان کودکی فعالیت‌های مذهبی مسجد و امامزاده شرکت می‌کرد. او از همان دوران، تلاوت قرآن را شروع کرد و در مسجد محل قرآن می‌خواند. 

پس از کسب دیپلم علوم انسانی در سال ۱۳۸۵به خدمت سربازی رفت. در طول ۲سال سربازی دو مرتبه سرباز نمونه معرفی شد. پس از پایان سربازی مشغول به کار شد. در سال ۱۳۹۴ متوجه شد به سوریه نیرو اعزام می‌کنند و برای اعزام به سوریه ثبت نام کرد. در آخرین محرم زندگیش هم خادم هیئت محبان حضرت فاطمه زهرا(س) در شادآباد شد و سپس در جنگ با داعش به فیض شهادت رسید.

وصیت نامه

پروردگارا، ای تنها کس بی‌کسان. شما خود بیشتر از هر کس دیگر آگاه و ناظر بر اعمال این بنده حقیر بوده و هستی. از آن رو می‌دانی که این بنده حقیر تماماً در کوشش و تلاش مداوم بودم، تا بلکه مشکلات دنیوی خود و اطرافیانم را مرتفع سازم. بلکه بإذن‌الله بتوانم این جمع مذکور را طبق فرمایش شما تبدیل به بهشت کنم. در آن مسیر انجام وظیفه می‌کردم که ما را مأمور به نگهبانی از حرم خانم حضرت رقیه(س) کردند و ایشان مهر تأیید برات ما را زدند و فرصت خدمت به این خانم عزیز، بدینوسیله برای ما مهیا شد و ما نیز از خداخواسته لبیک را گفتیم و لباس جهاد را برتن کردیم

پروردگارا! اگر که خواستی این بنده حقیر را به بهشت خود ببری و یا این که به جهنم که ساخته خودمان است، بیندازی، شما خود صاحب اختیار هستی و این بنده خسران دیده در هر صورت راضی به رضای شما خواهم بود. فقط این که دوست دارم مطلبی را با شما در میان بگذارم که تو خود میدانی، آن از دل من بر می‌خیزد.

پروردگارا! اگر در طول دوران زندگیم در عالم مادی دچار خطایی شده‌ام، شما آن خطای بنده حقیر را به حساب دشمنی من با خودتان تلقی نکنید و دوست دارم که آن خطا را روی ضعف و احمقیت‌های این بنده حقیر نسبت به خودش برداشت کنید و به این وسیله شما را قسم می‌دهم این بنده را به خاطر ضعف‌ها و احمقیت‌هایش، در ردیف دشمنانتان قرار ندهید

و البته در ادامه دوست دارم در همین جا رضایت خودم را از جاهلی که بنده را به قتل می‌رساند تسلیم شما کرده و البته شکایت خود را نیز از دو گروه نزد شما تا روز قیامت به امانت بگذارم: گروه اول؛ کسانی که خود در پوچ‌گرایی هستند و برای آنکه آن ننگ را از دوش خود بردارند، در صدد برمی‌آیند تا ما را در راهی که هستیم، بی‌هدف نشان دهند. و گروه دوم؛ کسانی هستند که با مکر و ریا سعی می‌کنند به تفریح یا برای به دست آوردن منافع دنیوی، روی خون شهدا موج سواری کنند.

تصاویر

برچسب

سایر مطالب

پیمایش به بالا