شناسه
نام: حسن
نام خانوادگی: محمد عینی
نام پدر: رجب علی
نام مادر: –
تاریخ تولد: ۱۳۳۰
محل تولد: قم
سن: ۳۰
تحصیلات: دیپلم
وضعیت تأهل: متاهل
مسئولیت: امور اجرایی و پشتیبانی حزب جمهوری
تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۰۴/۰۷
نحوۀ شهادت: ترور
مزار: بهشت زهرا
زندگینامه
شهید حسن محمدعینی دوم خرداد ۱۳۳۰ در شهر قم به دنیا آمد.
از همان کودکی با فقر و تنگدستی دست وپنجه نرم کرد. در کودکی علاقه شدیدی به درس و یادگیری داشت اما خانوادهاش به دلیل فقر مالی، علیرغم میل باطنی، توانایی فرستادن او به مدرسه را نداشتند. با این وجود حسن توانست همگام با کار به تحصیل نیز بپردازد. روزها به کار بافندگی مشغول بود و شبها درس میخواند. در اثر این زحمات طاقتفرسا و به ویژه ایستادن زیاد روی پاهایش به بیماری “واریس” مبتلا شد، تا جایی که اطباء تجویز کردند که وی به کار نپردازد. بعد از این مقطع بود که به خانه عمویش رفت و ماندگار شد.
حسن محمدعینی با وجود همه مشکلات به تحصیلات خود ادامه داد و تا کلاس هشتم درس خواند. پس از بهبودی نسبی دوباره به صحنه اشتغال بازگشت و مانند گذشته روزها کار میکرد و شبها به درس مشغول بود. محمدعینی برای رهایی از فقر به ناچار در آزمون درجهداری نیروی هوایی شرکت کرد و بعد از قبول شدنش و طی دوره آموزشی، روزها کار میکرد و شبها درس میخواند.
در سال ۱۳۵۰ با دختر عموی خود ازدواج نمود، سپس به دزفول پایگاه هوایی وحدتی منتقل شد. وی دیپلم مقطع متوسطه را در شهر دزفول اخذ کرد و چون به نیروی هوایی تعهد خدمت هفت ساله داده بود مجبور شد همانجا بماند.
پس از مدتی به تهران منتقل شد و در سال ۱۳۵۵ از ادامه همکاری با ارتش استعفا کرد و سپس در شرکت کارگری پارس الکتریک مشغول به کار شد و طی سالهای ۵۶ و ۵۷ مبارزات مخفی خود علیه رژیم پهلوی را گسترش داد و به افشاگری ظلم و ستم و فساد دربار پهلوی پرداخت. وی همچنین اعلامیههای امام راحل را در سطح وسیعی در شهرهای دزفول و تهران پخش میکرد. در کمیته استقبال امام نیز حضور داشت و جزو گروه انتظامات در بهشت زهرا(س) بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی به کمک نیروهای انقلابی شتافت و در حفظ انبار اسلحه و مهمات که در آن تخصص داشت بسیار تلاش کرد و از افتادن تسلیحات به دست گروههای معاند جلوگیری نمود. سپس به سازمان گسترش صنایع و معادن رفت و در هیئت پاکسازی مشغول خدمت شد و این سازمان را از وجود عناصر وابسته به رژیم پهلوی تسویه کرد. در این مقطع بود که آزار و اذیت لیبرالها و هواداران بنیصدر شروع شد و به طرق مختلف سعی کردند تا حسن را از سازمان طرد کنند، اما او ایستادگی نمود. او بعد از مدتی از ادامه همکاری با سازمان گسترش صنایع و معادن استعفا کرد ولی مورد قبول مسئولان سازمان قرار نگرفت. پس از آن به عنوان مأمور به خدمت به مجلس شورای اسلامی رفت و به عنوان مدیر کل تدارکات این نهاد مردمی مشغول به کار شد. او در درگیریهای ۱۴ اسفند در صف مردم به مقابله با هواداران بنیصدر و منافقین پرداخت و چون قبلاً به عنوان نیروی حزباللهی شناسایی شده بود، مورد آزار و اذیت فراوانی قرار گرفت. او از زمان تأسیس حزب جمهوری اسلامی، همکاری خود را با حزب شروع کرد و سرانجام به همراه یاران فداکار در حزب جمهوری اسلامی به دست منافقین کوردل به شهادت رسید.