شهید ایرج نصرت زاد

شناسه

نام: ایرج
نام خانوادگی: نصرت زاد
نام پدر:
نام مادر:
تاریخ تولد: ۱۳۱۲/۵
محل تولد: رشت
سن: ۴۷ سال
تحصیلات: لیسانس علوم نظامی از دانشکده افسری
وضعیت تاهل: متاهل (۱ پسر ، ۲دختر)
شغل:
تاریخ شهادت:۱۳۵۹/۱/۳۱
محل شهادت: پل شیخ
عملیات شهادت: توسط ضد انقلاب
مزار: گلزار شهدای رشت

زندگینامه

شهید ایرج نصرت زاد در مرداد ماه سال ۱۳۱۲ در شهرستان رشت پا به عرصۀ وجود گذاشت.

وی پس از طی دوران تحصیل در زادگاهش، سال ۱۳۳۲ با ورود به دانشکده افسری ارتش مرحله دیگری از زندگی اش را آغاز کرد. او پس از گذراندن دوره مقدماتی دانشکده افسری، خدمت نظامی خود را در استان فارس و شهر کازرون شروع کرد. مدتی بعد به شیراز منتقل شد و در تیپ ۵۵ هوابرد خدمتش را ادامه داد. در آن تیپ مسئولیت‌هایی نظیر فرماندهی گروهان تا فرماندهی گردان را بر عهده داشت و همانجا موفق به اخذ گواهی نامه استادی در رشته چتربازی و دوره رنجر شد. سپس به آلمان اعزام شد تا برخی فنون عالی نظامی را در آنجا آموزش ببیند.

وی در ایام پیروزی انقلاب اسلامی و چند ماه پس از آن در ستاد نیروی زمینی ارتش مشغول به کار شد. پس از آنکه عوامل تجزیه طلب بیگانه، کردستان را آماج فعالیت‌ها و اهداف شوم خود قرار دادند، او از جمله نیروهای فداکار و شجاع نیروی زمینی بود که داوطلب مبارزه با ضد انقلاب شد.

شهید نصرت زاد در تاریخ ۸ دیماه سال ۱۳۵۸ با انتصاب به فرماندهی تیپ یکم لشکر ۲۸ پیاده نیروی زمینی ارتش با درجه سرهنگی به منطقه کردستان اعزام شد و در پادگان سنندج، خدمت خود را شروع کرد. او در بدو ورود به لشکر، به سازماندهی دوباره تیپ یکم پرداخت و رعایت اصول نظامی، سلسله مراتب، حفظ انضباط و انسجام به واحدهای نظامی را در دستور کار خود قرار داد.

در فروردین ماه سال ۱۳۵۹ شهید نصرت زاد که برای نظارت بر اعزام ستون، به سوی سه راهی سنندج – سقز – سدقشلاق حرکت کرده بود، از کمین و درگیری ضد انقلاب با نیروهای خودی در یکی از روستاهای منطقه مطلع شد. او بلافاصله با نیروهایی از گردان ۱۱۶ برای تأمین ارتفاعات مشرف بر روستای مذکور حرکت کرد.

این شهید والامقام پس از صعود به ارتفاعات و مشاهده صحنه، برای قطع درگیری و اجرای ضد کمین، از عناصر جلودار ستون درخواست آتش کرد. در خواست وی توسط توپخانه لشکر، پاسخ داده شد. ضد انقلاب که موقعیت خود را در خطر دید و همچنین متوجه شد نیروهایی از ارتش، ارتفاعات مشرف بر منطقه درگیری را در اختیار دارند، عده‌ای را مأمور کرد با صعود به ارتفاعات مزبور و محاصره نیروهای ارتش، مانع دیده بانی آنها شوند. طولی نکشید که ضد انقلاب، نیروهای ارتش به فرماندهی سرهنگ نصرت زاد را محاصره و هر لحظه، حلقه محاصره را تنگ‌تر کردند.
سرهنگ نصرت زاد که زخمی شده بود، وضعیت خود را با بی‌سیم به لشکر مخابره کرد. این نظامی فداکار درخواست اجرای آتش برای محل استقرار شخصی خود کرد تا بدین وسیله در آخرین لحظات هم باعث نابودی بیشتر ضد انقلاب شود.

سرانجام ایشان و همراهان شجاعش، به دست مزدوران ضد انقلاب به اسارت آمدند. شهید نصرت زاد در مدت اسارت، مورد شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفت و وقتی از او خواسته شد که با بی‌سیم دستور تخلیه و واگذاری پادگان سنندج را صادر نماید، این چنین با شجاعتی بی نظیر بانگ بر آورد که: «من سرهنگ ستاد ایرج نصرت زاد، جانم فدای ایران، درود بر رهبر انقلاب، زنده باد ارتش جمهوری اسلامی ایران، زنده باد فرماندهان گردان تیپ یکم، خدا حافظتان، نصرت زاد». مزدوران ضد انقلاب خائن نیز که از پیام او سخت عصبانی و ناراحت شده بودند او را در همان لحظه (۳۱ فروردین سال ۱۳۵۹) به شهادت رساندند.

کتاب

فیلم سینمایی «غریب» به کارگردانی محمدحسین لطیفی مدتی است که در سینماهای کشور اکران شده است، فیلمی که زندگی شهید محمد بروجردی را به تصویر می‌کشد و در جشنوارۀ فیلم فجر امسال هم برندۀ جوایز بسیاری شد. 

یکی از شخصیت‌های اصلی و به‌یادماندنی این فیلم، سرهنگی ارتشی به نام «ایرج نصرت‌زاد» است که فرماندهی تیپ یکم لشکر ۲۸ ارتش را بر عهده داشته و سرانجام به دست نیروهای تجزیه‌طلب کرد با وضعی اسفبار به شهادت می‌رسد. 

شهید ایرج نصرت‌زاد از نیروهای زبدۀ ارتش در پیش از انقلاب بود که پس از انقلاب مدتی به جرم همکاری با نیروهای سرکوب شاهنشاهی در زندان اوین بازداشت می‌شود، اما محمد کچویی، رئیس زندان، می‌فهمد که او هیچ جرمی ندارد. با شروع غائله کردستان، سرهنگ نصرت‌زاد درخواست می‌کند که چون با اوضاع کردستان آشناست، به عنوان سرباز ارتش به آنجا برود تا بتواند از تمامیت ارضی و امنیت ملی کشور دفاع کند. با درخواست او موافقت می‌شود و به‌عنوان فرمانده تیپ به کردستان اعزام می‌شود. در آنجا اقدامات موفقیت‌آمیز گسترده‌ای را علیه نیروهای تجزیه‌طلب فرماندهی می‌کند، اما نهایتا در ۳۱ فروردین ۱۳۵۹ به دست آنان اسیر می‌شود و پس از شکنجۀ فراوان به شهادت می‌رسد.

ماجرای این سرهنگ شهید دست‌مایۀ یکی از نخستین و بهترین رمان‌های جنگ در ایران می‌شود. مدت کوتاهی پس از شهادت سرهنگ نصرت‌زاد، شهید مجید حدادعادل به سراغ دوست نویسنده‌اش، اکبر خلیلی، می‌آید و از او می‌خواهد که زندگی نصرت‌زاد را در قالب رمان به قلم بیاورد. خلیلی شروع به تحقیق می‌کند. می‌فهمد که نصرت‌زاد مدتی بعد از انقلاب در زندان اوین بازداشت بوده. پس به سراغ رییس زندان، شهید محمد کچویی، می‌رود و متوجه می‌شود که کچویی دوستی عمیقی با سرهنگ نصرت‌زاد پیدا کرده بوده است. قرار می‌شود کچویی پرونده و اسناد مرتبط با سرهنگ را به خلیلی بدهد، اما چند روز بعد ترور می‌شود و به سوی رفیق شهیدش می‌رود. مدتی بعد، مجید حدادعادل هم در جبهه به شهادت می‌رسد. اما خلیلی دست از کار نمی‌کشد و چند سال بعد، داستان نصرت‌زاد را با روایتی آمیخته به تخیل، که بیانگر پیام کلی شهداست، در قالب رمانی به نام «ترکه‌های درخت آلبالو» منتشر می‌کند. 

ترکه‌های درخت آلبالو، در همان بدو انتشار جایزۀ کتاب سال را می‌گیرد و برندۀ مسابقۀ فرهنگی‌ادبی دفاع مقدس می‌شود. 

خلیلی در این رمان نام ایرج نصرت‌زاد را به حمید مدنی تغییر می‌دهد، همان‌طور که محمد کچویی را یوسف نام می‌گذارد، تا مبادا به دلیل اطلاعات دقیقی که در دسترسش قرار نگرفته، روایتی بی‌بنیاد را به نام شهیدان نبندد. اکبر خلیلی، خود این ماجرا را در مقدمه‌ای که بر چاپ دوم کتاب نوشته، این‌گونه شرح داده است: «نویسنده بدون اینکه خود نویسندۀ این سطور و خط مشی داستان باشد، تحت اختیار این عقیده قرآنی، قهرمان داستان خود را به طور فیزیکی از صحنه نبرد خارج می‌کند، اما او را در ماموریت جدید که هدایت و رهبری سپاه و ارتش و بسیج است، در داستان به کار می‌گیرد و به طور فعال در دنیای معنویت همراهی می‌کند و این داستان خودبه‌خود بدون اراده نویسنده، به قیام حسین‌بن‌علی در روز عاشورا و شهدای کربلا گره می‌خورد…»

ترکه‌های درخت آلبالو پس از اینکه سال‌ها در بازار نشر ناموجود شده بود، توسط انتشارات اسم روانه بازار کتاب شد. روایت داستانی زندگی سرهنگ ایرج نصرت‌زاد و فراز و نشیب زندگی‌اش را می‌توانید در رمان «ترکه‌های درخت آلبالو» بخوانید.

تصاویر

برچسب

سایر مطالب

پیمایش به بالا