شناسه
نام: داود
نام خانوادگی: دانش کهن
نام پدر: حسین
نام مادر: شهربانو
تاریخ تولد: ۱۵ تیر ۱۳۴۴
محل تولد: تهران
سن: ۲۱
تحصیلات: سطح مقدماتی حوزه
وضعیت تأهل: مجرد
مسئولیت: _
تاریخ شهادت: ۲ تیر ۱۳۶۵
مزار: گلزار شهدای تهران، قطعه ۲۸، ردیف ۱۰۴، شماره ۱۳
سایر اطلاعات: برادر شهید محمود دانش کهن
زندگینامه
شهید داود دانش کهن در پانزدهمین روز تابستان ۱۳۴۴، در شهر تهران چشم به جهان گشود. پدرش حسین، کارگر بود.
داود دوران کودکی اش را با فراگیری قرآن سپری نمود و تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پس از دوران دبیرستان، در دانشگاه رشته مهندسی مواد پذیرفته شد، ولی عشق به فراگیری علوم دینی، او را راهی حوزه علمیه قم کرد. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت.
داود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافته بود، دوم تیر ۱۳۶۵، در جزیره مجنون به فیض شهادت رسید. برادرش محمود نیز شهید شده است.
وصیتنامه
اسلام درختی است که برای میوه دادن احتیاج به خون دادن و خون دل خوردن دارد، پس برادرانم سعی کنید با فکر و زبان و قلم و جان و مال خود با انقلاب و دولت مورد تأیید امام(ره) همکاری و همراهی کنید. به خود بیائیم و پیام انقلاب و امام عزیزمان را دریابیم و لحظهای از ولایت فقیه و دامان اسلام جدا نشویم و در برابر فشارهایی که از سوی ابرقدرتهای خارجی و عوامل داخلی و نفوذی آنها بر ما تحمیل میشود گردن خم نکنید.
امتحان می شویم ، آزمون می دهیم و گرفتار ابتلائات می گردیم. عیار وجودی مان آشکار می شود در میانه همین آزمایشات الهی ، که چون رودی خروشان جاری و ساری اند در بستر آفرینش.در خلال یک زندگی.اگر پایه های اعتقادیمان را بر اساس رفتن و نماندن بنا نهاده باشیم ،اگر از سردیها دندان نفشاریم و از گرمیها به غفلت نرویم،آسان می شوند همه سختی هایی که ابرهای آسمان زندگی را تیره و تار میکنند.زود گذر می شوند همه مشکلاتی که طعم تلخ نرسیدن می دهند .واین است قانون عبور از یک گذرگاه موقت …
مصحف که بگشاییم ؛ در میان گنجینه ای از آیات الهی ، سخنی است از معبود که « و هرآینه حتماً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی … آزمایش می کنیم»و چه آسان می شود وقتی بپنداریم در میان همه معر که های زندگی، اوست که فقط ما را می نگرد و می نگارد …
ما مسافران ابدیتیم.راهیان قله های کمال.ره توشه رهسپاریمان ، جوابهایی است ،به تک تک آزمون های روزگار .ره نشانمان اگر ستاره ای باشد از آسمان ایثار برده ایم.اگر آویزه گوشمان ، سخنی باشد از وادی به خدا رسیدگان، پیروزیم .گوش که پسپاریم ، آوای خوش دستگیریشان را از میان جملات بر جا مانده شان خواهیم شنید.خوب گوش فرا دهید، آیا صدای لبیکشان را نمی شنوید؟! …
“آیا مردم می پندارند که رها شده و امتحان نمی شوند، ما مسافرانی هستیم که به سرعت دربستر زمان گام می نهیم تا توشه ای برای ابدیت خود فراهم کنیم …“